کنگره هشتم حزب

جامعه ایران به پیشروی جنبش کارگری چشم دوخته است (بیانیه کنگره هشتم حزب حکمتیست)

جامعه ایران به پیشروی جنبش کارگری چشم دوخته است (بیانیه کنگره هشتم حزب حکمتیست)

(مصوب کنگره به اتفاق آرا)

۱- گسترش قابل توجه اعتراضات و اعتصابات در مراکز و رشته های مختلف کارگری خصلت نمای ظرفیتهای بالا و تواناییهای تعیین کننده مبارزاتی نهفته در جنبش طبقه کارگر ایران و همزمان منعکس کننده محدودیتها و موانع پیشاروی جهش اساسی و دگرگون کننده در جنبش کارگری است. این موقعیت متناقض دو وجه قابل مشاهده جنبش کارگری و اعتراضات جاری کارگری است. شناخت دقیق هر دو وجه مسئله لازمه اتخاذ سیاست موثر کمونیستی و کارگری فعال در قبال جنبش طبقه کارگر است.

الف- برجسته ترین خصلت مبارزاتی یکسال اخیر در جامعه ایران گسترش مداوم اعتصابات و اعتراضات کارگران بسیاری رشته ها و مراکز کارگری علیه کارفرمایان و هیئت حاکمه جمهوری  اسلامی است. این مبارزات بر محور ایستادگی در مقابل تعرضات معیشتی وسیع و شنیع سرمایه داران و دولت سرمایه اسلامی و تلاش برای بهبود مستمر شرایط کار و زندگی، مقابله با ترفندها و توطئه های متعدد علیه حق طلبی کارگری و مقاومت در مقابل سرکوبگری مستمر علیه رهبران و فعالین کارگری استوار است. اعتصابات و اعتراضات وسعت یافته جاری کارگری این خودآگاهی طبقاتی و این آمادگی مبارزاتی را میرساند که طبقه کارگر ایران بیش از این به شرایط کار ارزان و استبداد خشن و سرکوبگری تن نمیدهد. علیرغم ترفندهای متنوع سرمایه داران و دولتشان در جهت محدود کردن و کوچک نشان دادن این مبارزات، علیرغم سطحی گری چپ غیرکارگری در کم اهمیت جلوه دادن تحرک مبارزاتی کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و دیگر بخشهای اردوی کار زیر لوای پراکندگی و دفاعی بودن این اعتراضات، اما کمونیسم کارگری و رهبران و فعالین کمونیست کارگران جایگاه پر اهمیت همه اعتراضات کارگری جاری از کوچک تا بزرگ را به روشنی تاکید کرده و همین مبارزات نشان میدهد، جنبش کارگری مطرحترین و پیشروترین جنبش سیاسی- اجتماعی حاضر در صحنه جدال سیاسی و طبقاتی جامعه ایران است. همین واقعیت و چشم انداز عروج تمام قد این جنبش کابوس سران بورژوازی و جمهوری اسلامی است. تمامی ترفندها، سرکوبگریها و مانورهای متنوع بورژوازی و جمهوری اسلامی دقیقا در راستای تقابل با تواناییهای جنبش کارگری علیه استثمار و حاکمیت سرمایه است.

ب- ما براین امر واقفیم، محدودیتهای مقابل جنبش کارگری مانع جهش اساسی جنبش کارگری برای بهبود تعیین کننده در شرایط کار و زندگی کارگران، علیه وضع موجود و در تنگنا قرار دادن نظم حاکم سرمایه و هیئت حاکمه اسلامی ضد کارگری است. نیاز به کار ارزان در جهت سودآوری نجومی سرمایه داران و دولت سرمایه، موجب تعرض معیشتی سبعانه و تحمیل شرایط کار برده واری است که کل طبقه کارگر ایران، اعم از شاغل و بیکار، کارگران مراکزصنعتی و بزرگ، یا مراکز و رشته های کوچک و پراکنده کارگری را تحت فشار قرار داده است. شاخص واضح تعرض وسیع و گستاخانه سرمایه داران و دولتشان را در پدیده ای چون دستمزدهای معوقه چند ماهه و چندین ماهه و گاها یکساله و دوساله، میتوان دید. سازماندهی بیش از نود درصد اعتصابات و اعتراضات جاری حول مطالبه گرفتن دستمزدهای معوقه، اگر چه مقاومت و مبارزه ای بسیار ضروری و حیاتی است، اما در نفس خود یک ترفند و مانع تحمیل شده بزرگ سرمایه داران و دولت مقابل پیشروی جنبش کارگری و یک عامل محدود کننده در مسیر تحقق دیگر مطالبات فوری معیشتی و اقتصادی طبقه کارگر است. مولفه هایی چون دستمزد تعیین شده هر سال چند بار زیر خط فقر، بیکاری میلیونی، تغییرات در سازمان کار و تکه تکه کردن بخشهای مختلف کار، ایجاد تفرقه گسترده در صفوف کارگران، اضافه کاری، کار موقت و شرایط کار برده وار و قراردادهای سفید امضا، محرومیت از حق تشکل و اعتصاب، مجموعا ابتدایی ترین استاندارهای امنیت شغلی را از بین برده است. زندگی و جسم و جان کارگر و خانواده کارگری را له کرده، مجموعه این فاکتورها موانع بزرگ پیش پای پیشروی اساسی تر جنبش کارگری است. این وضعیت تناسب قوای تحمیل شده به شدت نامساعد و نابرابر علیه جامعه و به طور اخص علیه جنبش کارگری و اعتراضات کارگری ایجاد کرده است. تحمیل و حفظ این تناسب قوا بدون حاکمیت استبدادی خشن و اختناق وسیع و دایمی و سرکوبگری مدوام علیه طبقه کارگر و فعالین کارگری ممکن نیست.

۲- جنبش کارگری مُهر مبارزات گسترده بر بستر تند پیچ های مهمی را بر خود دارد که در چهار دهه اخیر از سر گذرانده است. پتانسیل و تواناییهای مبارزاتی به دست آمده در جنبش کارگری و همزمان موانع و محدودیتهای تحمیل شده توسط کاپیتالیسم و دولت سرمایه داران بر جنبش کارگری هر دو پدیده ای بدون پیشینه در حیات مبارزاتی و سیاسی طبقه کارگر ایران نیست. ازجمله از مقطع وقوع انقلاب ۵۷ تا قبل از شروع سرکوبهای وسیع و گسترده خرداد سال ۶۰، جنبش کارگری دوره بسیار مهمی از پیشروی و تحرک  و مبارزه همه جانبه را تجربه کرد. دستاوردهای طبقاتی و سنتهای با ارزش اعمال اراده مستقیم کارگری را پشت سرگذاشت. در همان دوره این درس بزرگ تجربه شد که لازمه رهایی قطعی جامعه قد علم کردن طبقه کارگر در قامت رهبری تحولات جامعه است. در راستای  تعیین تکلیف قدرت سیاسی به نفع طبقه کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی، یکبار دیگر این درس بدیهی برجسته شد که حزب کمونیستی رهبر و سازمانده در راس طبقه کارگر لازم است. در قدم بعدی در دوره سرکوب خشن سال ۶۰ و تاکنون هم طبقه کارگر و پیشروان آن با ایستادگی و مبارزه جویی موجودیت طبقاتی و جنبشی و مبارزاتی خود در مقابل یکی از هارترین رژیمهای بورژوایی دوران معاصر را تثبیت کردند. سپس دوران سخت جنگ ایران و عراق و پیامدهای آن نتوانست طبقه کارگر را به تمکین بکشاند. از مبارزه علیه لایحه های مختلف قانون کار سراپا ضد کارگری درسهای گرانبهایی آموخته شد. عرصه گرامیداشت اول مه و احیای این سنت جهانی کارگری به عرصه پرشور سازماندهی، اتحاد و همبستگی و اعلام کیفرخواست کارگری علیه کاپیتالیسم تبدیل شد. در نتیجه جنبش کارگری پختگی خود را از دل چنین جدال همه جانبه ای کسب کرده است. اکنون با جنبش کارگری ای پرتجربه، صاحب فعالین و رهبران خود آگاه و حاضر در صحنه، دارای مطالبات اقتصادی و سیاسی روشن روبرو هستیم. اعتصابات و اعتراضات کارگری جاری گوشه ای از پتانسیل بالایی است که با اندک تغییری در تناسب قوا شاهد جهش بزرگی خواهیم بود و نقش تعیین کننده ایفا خواهد کرد. اکنون  صورت مسئله اساسی چگونگی تغییر تناسب قوا به نفع طبقه کارگر و جنبش کارگری است.

۳- مولفه های تغییر تناسب قوای کنونی: تغییر تناسب قوا در سطح ماکروی کل جامعه به فاکتورهای متعدد تحولات سیاسی و صف بندیهای مبارزاتی گره خورده و تماما در دست طبقه کارگر و مبارزات کارگری نیست، اما یک فاکتور محوری آن به میدان آمدن سازمانیافته تر و قدرتمندتر جنبش کارگری است. تا آنجا به اراده مستقیم طبقه کارگر مربوط است، تک تک مبارزات جاری کارگری علاوه بر اهمیت در خود آن در تحقق مطالبات فوری و برای بهبود شرایط کار و زندگی در عین حال بخشی از گامهای کارگران در مسیر تغییر تناسب قوا هم به نفع جنبش کارگری و هم به نفع تغییر تناسب قوای عمومی تر اجتماعی است. گسترش اعتراضات جاری، فراتر رفتن آنها از سطح یک مرکز و رشته کارگری و سراسری تر شدن اعتراضات کارگری و به ویژه گسترش این اعتراضات به مراکز کلیدی کارگری، در کنار دخالتگری سیاسی طبقه کارگردر جدالهای طبقاتی و اجتماعی قطعا فاکتورهای تعیین کننده در تغییر تناسب قوا به نفع جامعه و جنبش کارگری است.

الف- سازماندهی مبارزه ای موثر و سراسری علیه دستمزدهای معوقه: دستمزدهای معوقه زخمی عمیق بر پیکر جنبش کارگری است. این پدیده زشت به نحو دردناکی جنبش کارگری را به عقب رانده  است. سرمایه داران و دولت سرمایه، پدیده شنیع دستمزد معوقه را با بهانه کمبود سرمایه، ورشکستگی مراکز کار و اقتصادی و… توضیح میدهند. اینها توجیهاتی وارونه و گستاخانه است. تحمیل دستمزدهای پرداخت نشده، دقیقا نقشه آگاهانه سرمایه داران ایران و دولت سرمایه در راستای کسب سود نجومی، تصاحب بخش مهمی از حق کارگران و بکارگیری آن در گردش سرمایه به نفع خود، دزدی آشکار صاحبان سرمایه به قیمت گرسنه نمودن خانواده کارگری است. نتیجه بلاواسطه و به شدت منفی آن پایین آوردن سطح توقع و انتظارات کارگران، به عقب راندن مبارزه جویی کارگری حول دستمزدهای معوقه و به درجه زیادی حاشیه ای کردن دیگر مطالبات عاجل و فوری کارگری در مبارزات جاری است. شکل گیری بیش از نود درصد اعتراضات کارگری حول دستمزدهای پرداخت نشده، این واقعیت تحمیلی دردناک را میرساند. جنبش کارگری راه گریزی ندارد، جز اینکه در تحرکی هدفمند و سراسری و موثر علیه این درد مشترک و با خواست گرفتن دستمزدهای معوقه به این تعرض گستاخانه پایان دهد. پایان دادن به این پدیده، علاوه بر بهبود فوری شرایط کار و زندگی، یک عامل مهم تغییر تناسب قوا به نفع جنبش کارگری و فرصتی ایجاد میشود، تا مبارزات کارگری با انتظارات واقعی و بالاتر حول  مطالبات عاجل اقتصادی و سیاسی در مقابل تعرض سرمایه قد علم کند.

ب-  تقویت مبارزات جاری حول فوریترین مطالبات کارگری: مقابله موثر و سراسری با تعیین دستمزد زیر خط فقر، خواست افزایش فوری دستمزدها، مطالبه بیمه بیکاری مکفی، به رسمیت شناسی حق اعتصاب و تشکل عاجلترین مطالباتی است که لازمست اعتراضات کارگری حول آن بیشترین اتحاد و همبستگی را ایجاد کند.

ج- اتحاد کارگری علیه بیکاری: دامن زدن به جنبش اتحاد کارگری علیه بیکاری، ایجاد بیشترین و محکم ترین اتحاد و همبستگی میان کارگران شاغل و بیکار علیه بیکاری، گام مهم دیگری در تغییر تناسب قوا و پیشروی کلیت جنبش کارگری و عقب راندن دولت سرمایه و صاحبان کار است.

د- نقش تعیین  کننده تحرک اعتراضی مراکز کلیدی کارگری: ظرفیت اعتراضی مراکز کلیدی کارگری به تحرک در نیامده است. شرایط شغلی بالنسبه مناسبتر در این مراکز نسبت به بخشهای وسیعی از مراکز و رشته های کارگری که حتی همین قانون کار ضد کارگری جمهوری اسلامی هم شامل حال آنها نمیشود، به نوعی امکانگرایی و حفظ شرایط موجود را در میان کارگران مراکز صنعتی و کلیدی دامن زده است. با این وصف واضح است در مراکز کلیدی کارگری نیز تعرض معیشتی، دستمزد زیر خط فقر، عدم تامین ایمنی محیط کار و زدن مزایا و تهدید به بیکاری و بیکارسازی و سرکوب و بازداشت فعالین کارگری، مدواما گریبان کارگران را گرفته است. این تعرضات میتواند پایه های گسترش و قدرتمند شدن تحرک اعتراضی موثر در مراکز صنعتی و کلیدی کارگری را تقویت کند. مواردی از اعتراضات و اعتصابات مهم کارگری در پتروشیمی ها، پارس جنوبی، ماشین سازیها و اخیرا در آذرآب و هپکو همین واقعیت را نشان میدهد. اما این گوشه محدودی از ابراز وجود قدرتمند کارگری در مراکز کلیدی کارگری ایران است. مسئله اینست رهبران و فعالین رادیکال کارگری و کارگران کمونیست در همان مراکز کارگری و در جنبش کارگری با تشخیص دقیق و تلاش مسئولانه برای رفع موانع سد راه به میدان آمدن همه ظرفیت کارگران در این مراکز بکوشند. جهش اساسی جنبش کارگری ایران در گرو گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری به مراکز کلیدی و صنعتی کارگری است.

ه- ایجاد تشکل توده ای کارگری:  پیشروی طبقه کارگر لازمست در ایجاد تشکلهای توده ای کارگری پایه و در محل کار و در سطح سراسری تجسم پیدا کند. تلاش برای ایجاد تشکلهای پایه در مراکز و رشته های کارگری یک امر فوری و عملی و واقعی در راستای اتحاد سراسری کارگری است. به عنوان گرایش کمونیستی طبقه کارگر و به عنوان حزب حکمتیست بیش از پیش بر دامن زدن به جنبش مجمع عمومی و شورایی کارگر تاکید داریم. بر ضرورت و مبرمیت برگزاری مجامع عمومی منظم و شورایی کارگری در بطن اعتراضات جاری کارگری تاکید میکنیم و خود راسا برای ایجاد آنها تلاش میکنیم.

۴- جنبش طبقه کارگر، قدرت سیاسی و مبرمیت تحزب کمونیستی کارگری
جامعه ایران با تحولات و تلاطمات سیاسی جدی روبرو است. جدالهای طبقاتی و مبارزاتی بسیار تعیین کننده در راه است. چشم اندازها و افق های سیاسی متفاوت در قبال جامعه قرار خواهند گرفت. جنبشهای مختلف سیاسی و اجتماعی حاضر در صحنه جامعه از بستر چپ تا بستر راست جامعه هر کدام در نظر دارند، مهر خود را بر این تحولات بکوبند. تمام تجارب تاکنونی و از جمله تجربه پشت سرگذاشتن سرنوشت انقلاب ۵۷ به ما میگوید، این بار جنبش طبقه کارگر به عنوان جنبش مدعی قدرت گیری و هدایت گر مبارزه و تحرک انقلابی جامعه برای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی و جنبش های بورژوایی باید رسالت خود را به جای آورد. ایفای چنین رسالتی سازمان رهبری کننده و کمونیستی جنبش طبقه کارگر را میطلبد. در جدالهای سیاسی جامعه، جنبش ها و طبقات اجتماعی از کانال احزابشان نمایندگی میشوند. طبقه کارگر هم از طریق حزب کمونیستی خود باید در همه لحظات جدالهای اجتماعی و طبقاتی و به ویژه در مقطع تعیین تکلیف قدرت سیاسی نمایندگی شود. کارگران کمونیست، رهبران رادیکال و پیشرو کارگری لازمست به روشنی مبرمیت اتکا به تشکل یابی حزبی و حزبیت کمونیستی طبقه کارگر را در میان صفوف کارگران اشاعه دهند. با گرایش تحزب گریزی و دور کردن کارگران از دخالتگری در تحولات سیاسی مبارزه کنند. درس مهم انقلاب ۵۷ و درسهای برگرفته از همه تحولات مهم چند دهه اخیر این واقعیت بدیهی را تاکید میکند، که جنبش طبقه کارگر بدون کمونیسم و تحزب کمونیستی خود و کمونیسم و حزب کمونیستی هم بدون درهم تنیدگی طبقاتی و اجتماعی با طبقه کارگر نمیتوانند آزادی و رهایی قطعی انسان را از استثمار و ستم ممکن سازند. کمونیسم کارگری به عنوان گرایش فی الحال موجود در جنبش کارگری و  حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از همان ابتدا با رسالت تحکیم همسرنوشتی جنبش کارگری و جنبش کمونیستی پا به عرصه گذاشته است. ما برای ایفای این نقش تاریخی طبقاتی با تمام توان میکوشیم. مصممیم محدودیتها و موانع سیاسی و عملی سد راهمان را کنار بزنیم. در این مسیر همت و همگامی کارگران کمونیست و رهبران و فعالین رادیکال و سوسیالیست کارگری را به یاری میطلبیم. رهبران و فعالین رادیکال کارگری و کارگران کمونیست را به انتخاب حزب حکمتیست فرامیخوانیم.