(جواب کوتاه به رفیق سامان کریم)
رفیق سامان کریم دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق (حککع) در مطلبی با عنوان” درباره دنیای انشعاب! در ارتباط با بحران در حزب حکمتیست ” به زبان کردی در اول ژانویه منتشر کرده است. برخورد من به نوشته رفیق سامان در ظرفیت شخصی ام است و مطلب ایشان را در همین چهار چوب نقد خواهم کرد. قبل از وارد شدن به بحث میخواهم از تلاشهای دو حزب برای حفظ اتحاد حزب حکمتیست قدردانی کنم.
نقد من، همین مطلب کوتاه را در بر میگیرد و در اینجا موضع دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان مد نظر من نیست! مشکل واقعی که وجود دارد ما با دو زبان و گاهی سه زبان مختلف با هم دیالوگ میکنیم و در این مدت هم مطالبی که ترجمه شده است گزینشی و بر اساس منفعت جناحی بوده است. و حتی گاهی عدم تسلط کامل بر زبان محاوره ای ما متاسفانه منجر به موضعگیریهای نادرست شده است!
و اما در مورد نوشته اخیر رفیق سامان کریم، ایشان با یک مقدمه بر این مسئله انگشت گذاشته است که ضرورت سیاسی و جنبشی در واقع این دو شقه شدن حزب حکمتیست وجود ندارد. و حتی گفته است که انشعاب سال 2004 در حزب کمونیست کارگری هم این ضرورت را نداشت. و در آخر مطلب که گویا هر دو طرف خواهان این انشعاب هستند از رهبرانی که یک جناح وسط و خواهان حفظ اتحاد باشند انتظار دارد که پا پیش بگذارند که مسئله انشعاب را منتفی کنند و چنان نیرویی جمع کنند که هر دو جناح را مجبور به عقب نشینی کنند.
این خلاصه مطلب رفیق در مورد بحران حزب ماست و بر این هم تاکید داشته چون ضرورت سیاسی و جنبشی وجود ندارد بنابراین آنها از هیچ کدام از جناحها حمایت نخواهند کرد!
و اما اینکه حقیقت را کدام جناح و دسته در حزب حکمتیست میگوید بستگی به آن دارد که فرد ناظر خودش کجای این ماجرا ایستاده باشد! وگرنه برای ناظر بی طرف نباید زیاد سخت باشد که کدام طرف ماجراجو و انحلال طلب است. کدام طرف به موازین و ارگانهای منتخب چسبیده است! من انتظار ندارم که دو حزب برادر از هیچ جناحی دفاع کنند. اما حداقل انتظار این است که در مقابل زیر پا نهادن موازین حزبی و پرنسیپهای کار مشترک سکوت نکنند. این برای دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان از نان شب واجب تر است! چون ما هر سه حزب اصول سازمانی و اساسنامه شبیه هم داریم. تشخیص زیر پا گذاشتن آن توسط هر کدام از این سه حزب هم جنبشی نباید نیازی به غور و تفحص عجیبی داشته باشد. نیاز به زبان فلاسفه ندارد! خیلی ساده و سر راست است. بعضی ها اختلافات سیاسی را بهانه کرده اند تا این قوانین را کلا نادیده بگیرند. اما فراموش میکنند مگر این قوانین برای کی؟ و چه شرایطی نوشته شده است؟ مگر این قوانین برای تنظیم روابط فیمابین نوشته نشده است؟ اگر اختلاف سیاسی نباشد پس این همه بند و تبصره برای چیست؟ اختلاف سیاسی هر چند حاد و حتی لاینحل باشد مجوزی برای زیر پا نهادن آن نیست. مثل این است که راننده ای از هر چه سرعت گیر و چراغ قرمز است حوصله اش سر رود و برای رسیدن به مقصد همه را نقض کند. مبارزه سیاسی متشکل و داوطلبانه به طریق اولی نیاز به رعایت قانون و موازین حزبی دارد. این امنیت سیاسی و فضای سالم به بار می آورد. اعتماد متقابل به صفوف تشکیلات میدهد.
پلاتفرم، پیراهن عثمان!
در ابتدای نوشته تاکید کردم تکلم به زبانهای مختلف باعث شده سوء برداشت از دستور جلسات شود. قطعنامه اوضاع سیاسی با پلاتفرم یکی گرفته میشود!در پلنوم 22 دو قطعنامه در مورد اوضاع سیاسی در دستور قرار گرفت و نزدیک 5ساعت در مورد آن بحث و تبادل نظر شد.و سرانجام پلنوم به درست یا غلط آنها را به رای نگذاشت! با از دستور خارج شدن طرح آرایش رهبری رفقا آذر مدرسی و رحمان حسین زاده و تصویب “طرح سوم” از طرف پلنوم، صاحبان پلاتفرم که کاندید دبیر کمیته مرکزی بودند در آرایش جدید موضوعیت خود را بعنوان کاندید دبیر کمیته مرکزی از دست دادند! سنت تاکنونی حزب ما این بوده است که هیچ پلاتفرمی به رای گذاشته نمیشود بلکه این شخص صاحب آن است به رای گذاشته میشود. این حقیقت ندارد که گویا پلنوم آنرا از دستور خارج کرد.
هیئت دائم دفتر سیاسی بر اساس این بند از آرایش رهبری حزب مصوب پلنوم 22 ، پلاتفرمی تصویب کرده است: بند ب-” اين مجمع فقط رهبرى اجرايى و مديريت حزب را بر عهده ندارد، بلکه رهبرى به معنى وسيع کلمه را برعهده دارد. طراحى کليه سياستها، تاکتيکها، نقشه عملها، کمپين ها و غيره ، تشريح آنها در داخل و خارج حزب، دفاع از آنها، پياده کردن آنها، بسيج نيرو در حزب و طبقه و جامعه براى آنها، اساس فعاليت اين جمع است. نوشتن و سخن گفتن در قلمروهاى مختلف، از مسائل نظرى تا امور سازماندهى، يک جزء اصلى و تفکيک ناپذير کار اين جمع و اعضاى آن است. تبديل اين هيات به يک ارگان اجرايى و مدير صرف، معادل محروم شدن حزب از رهبرى به معنى واقعى کلمه است.”(سند آرایش رهبری حزب مصوب پلنوم 22)
ما طبق سند بالا و براساس وظیفه ای که برای خود قائل بودیم چک لیست کارهایی را که باید در مدت عضویتمان در رهبری حزب پیگیری کنیم را منتشر کردیم. این پلاتفرم بر خلاف جار و جنجالی که حول آن راه انداخته اند تماما در ادامه سیاستهای مصوب حزبی است. و حتی بخش زیادی کپی پیست اسناد قبلی حزب است. بر فرض محال! تفسیر ما از محدوده اختیارات هیئت دائم فراتر رفته است! ما آنرا به ارگان بالاتر یعنی دفتر سیاسی برای تصویب ارائه کردیم که در جلسه 11دسامبر2011 با اکثریت به تصویب رسید. دوباره فرض را بر این میگیرم که “دفتر سیاسی عالی ترین ارگان برای رهبری حزب مابین دو پلنوم” نیست؟! باز آیا حزب مستحق این بر خورد انحلال طلبانه از طرف اقلیت دفتر سیاسی بود؟ بر خلاف نظرات رفیق سامان کریم، حقیقت را میتوان بر اساس قوانین مدون سنجید! احتیاجی به دوری یا نزدیکی سیاسی به این خط یا آن گرایش در حزب نیست! قانون مدون هر سه حزب اصول سازمانی و اساسنامه است شما نمیتوانید ادعاهای طرفین را بر اساس قوانین حزب دیگری بسنجید. پس ناگزیرید به قوانین مراجعه کنید و باز ناگزیرید قواعد بازی را به طرفین هر جدال سیاسی گوشزد کنید. هیچ جناح و هیچ شخصیتی حق ندارد خود را بعنوان عقل کل و مرجع تشخیص درستی یا نادرستی هیچ سیاستی اعلام کند!حزب ارگانهای رسمی و قانونی دارد. این طور بر خورد کردن، بیشتر احزاب را به فرقه ها و سکتهای ایدولوژیک و مذهبی شبیه میکند تا به حزب سیاسی! حزبی در چهار چوب یک جنبش معینی میتواند گرایشات مختلفی داشته باشد! اما چرا رفیق سامان کریم از موازین حزبی مشترک که در این بحران بطور بیسابقه از طرف اقلیت دفتر سیاسی زیر پا نهاده شد حرفی نمیزند! آیا دفاع از موازین و پرنسیپهای کار مشترک احتیاج به توضیح فلسفی دارد؟ آیا مصادره اموال حزب و انتقال داراییهای آن بنام یک اقلیت کوچک ربطی به پلاتفرم و سیاست و تاکتیک دارد؟ آیا خلع مسئولیت از عالیترین ارگان رهبری یک حزب کمونیستی یعنی دفتر سیاسی منتخب پلنوم کمیته مرکزی و کنگره چهارم حزب سهوا انجام شده است؟ آیا دور زدن پلنوم کمیته مرکزی توسط دبیر آن که 30نفر از اعضای 42 نفره آن خواهان پلنوم فوق العاده بودند نیازی به بحث کشاف داشت؟ این در حالی است طبق همان سند آرایش رهبری، دبیر کمیته مرکزی یکی از مسئولیتهای اصلیش فراخوان پلنوم و گزارش جداگانه از کارکرد دفتر سیاسی است! انتظاری که از رفیق سامان کریم بعنوان یک کمونیست با برنامه، اصول سازمانی و اساسنامه مشترک این بود که قبل از هر چیز این حرکت انحلال طلبانه و ضد حزبی را تقبیح کند. کاری که رفقای اقلیت دفتر سیاسی و متاسفانه رفیق کورش مدرسی در راس آن انجام دادند زیر پا گذاشتن تمام قوانین مدون حزبی است. نشان دادند که اگر اکثریت نباشند هیچ “تعدد نظری” را قبول نخواهند کرد. اگر “رهبر” نباشند هیچ ابراز وجود “رهبری” را قبول ندارند.این توقع از رفقای عراق و کردستان به معنی طرفداری از جناحی نیست. بلکه طرفداری از “حزبیت” و رسمیت ارگانهای حزبی است.
انتشار اسناد درونی حزب بعنوان ابزار افشاگری در حزب ما ممنوع است. آیا این احتیاج به بحث فویرباخ و مارکس دارد؟ خیلی ساده شما میتوانید به قرار زیر مراجعه کنید و خاطی را هرکسی هست، هر مقامی داشته و دارد را ملامت کنید. قرار مربوطه در این زمینه صراحت کافی دارد:
شماره ٨ – قرار در مورد مباحثات در جلسات کميته ها و نهاد هاي حزب حفظ محرّميت کميته ها و نهاد هاي حزبي و تضمين امنيت لازم سياسي براي طرح هر نظر و پيشنهادي در اين ارگان ها و اطمينان مطرح کننده از عدم استفاده از اين بحث ها به عنوان ابزار افشاگري سياسي در آينده مقررات زير را ايجاب ميکند:
۱-شفافيت و علنيّت در مبارزه سياسي به معني طرح شفاف و علني نظرات است نه علني کردن اسناد حزبي. نوار و اسناد مباحثات داخلي (مکاتبات دروني و نوار جلسات غير علني) يک کميته يا نهاد حزبي تماما داخلي است. انتشار آنها به عنوان بخشي از پيشبرد مبارزه سياسي تحت هر شرايطي ممنوع است. دسترسي به اين اسناد تنها توسط خود آن کميته و نهاد و يا ارگان هاي مافوق مجاز است
۲- اسناد و نوار مباحثات ارگان ها و کميته ها براي اعضاي اين نهاد ها تنها در مراکز اين کميته ها و نهاد ها قابل دسترس خواهند بود.”متمم اصول سازمانی”.
من امروز و برای تشخیص این امر معین به جای مراجعه به مارکس به موازینی رجوع میکنم که به آنها متعهد شده ام و اولین الفبای کار مشترک است. اینکه “هر دو جناح انحلال طلبند” واقعیت ندارد. ما در جلسه دفتر سیاسی که 5نفر اقلیت جلسه را ترک کردند، گفتیم در مورد نکات مورد نظر شما حاضریم در شماره بعدی “کمونیست هفتگی” توضیح دهیم حتی رفقایی پیشنهاد اصلاحیه کردند. ما گفتیم در دفتر سیاسی تصویب شده است. اگر هنوز اعتراض دارید در پلنوم کمیته مرکزی میتوانیم در مورد آن تصمیم بگیریم اما تصمیم آن اقلیت از قبل گرفته شده بود. حزب باید دو شقه میشد و دیدیم که با بیانیه 14 دسامبراقلیت دفتر سیاسی این دو شقه شدن به واقعیت پیوست. اما این اقدام انحلال طلبانه و ضدحزبی با مقاومت صف وسیعی از تشکیلاتهای حزبی روبرو شد که برای گردانندگان انحلال حزب قابل تصور نبود. آنها دچار اشتباه محاسبه شده بودند. تشکیلات مرعوب اتوریته ها نشد و علیه این اقدام ضد حزبی ایستاد. نقشه های آنها را ناکام گذاشت. آیا برای رفیق سامان کریم درست تر نبود که به جای سازمان دادن “جبهه سوم” برای انحلال رهبری قانونی حزب، مدافع سرسخت و بی چون و چرای موازین و اساس نامه حزب باشد؟ آیا این بیشتر به نفع جنبش و به نفع هر سه حزب نیست؟
جمال کمانگر
3ژانویه2012
موخره:
این مطلب قبل از اعلام حمایت احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان از” جبهه سوم” نوشته شد و با کمال تعجب این رفقا بر جبهه ای مهر تائید گذاشته اند که کاملا در جهت اقدام انحلال طلبانه جمع 4نفره دفتر سیاسی هستند که در بیانیه دوم خود از اقلیت 4نفره دفتر سیاسی بعنوان” دفتر سیاسی قانونی (اقلیت)” اسم برده است.
نوشته رفیق سامان کریم در این آدرس به زبان کردی قابل دسترسی است: