درحاشیه توافقنامهی حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان). تحولات ٢سال اخیر در کشورهای عربی اپوزیسیون جمهوری اسلامی را هم مجبور به عکسالعمل در مقابل این تحولات کرده است. در این مدت احزاب و جریانات مختلف ارزیابی ونظرات خود را داشته وسعی کردهاند رابطهی آن را با وضعیت جامعهی ایران و جمهوری اسلامی از نظر خود بیان کنند . از جمله احزاب ناسیونالیست کُرد در این مدت تلاش کردهاند خود را با این تحولات هماهنگ کرده و به قول عبدالله مهتدی در دل ا ین تحولات دنبال دوستان حال وآینده خود بگردند. و مثل تمام تاریخ ناسیونالیسم کُرد، اینبار هم سراغ این دوستان حال و آینده را نه در میان مردم کردستان، بلکه در بارگاه قدرتها ودولتهای مرتجع و اتفاقا دشمنان مردم کُرد گرفتهاند. دوباره بر تن برنامهی نسلکشی و نفاق در جامعه، لباس دمکراسی و انتخابات پارلمانی پوشاندهاند تا فدرالیسم قومی و برنامهی ملتسازی ارتجاعی خود را به اسم تقسیمات کشوری به جامعهی قالب کنند. انگار جامعه و مردم آن در٢٠ سال گذشته در خلاء زندگی کردهاند و حکومت پارلمانی و انتخابی احزاب برادر اینها در کردستان عراق را ندیدهاند که چگونه با بریدن زبان مخالفین خود، از فساد نهادینه شده و از چپاول ثروتهای بادآورده از حاکمیت عشایری و البته دمکراتیک و پارلمانی خود دفاع میکنند.
اما از این مضحکتر ادعای آنها مبنی بر دیالوگ و اتحاد است. تاریخ ناسیونالیسم کُرد درآن منطقه نشان از وارونگی این ادعا دارد. جنگ و رقابت و پناه بردن همه آنها به درگاه دولتهای مرتجع منطقه، برای تقابل با یکدیگر بخش مهم و انکارناپذیر تاریخ آنان است. سابقه احزاب ناسیونالیست کُرد در عراق پر از کشمکس و خونریزی است. در مقاطعی یکی جلودار سپاه بعث و دیگری راهنمای سپاه پاسداران، نه تنها علیه یکدیگر بلکه علیه اپوزیسیون جمهوری اسلامی بودهاند. و نه تنها این در اوایل سرکار آمدن جمهوری اسلامی زمانیی که مردم ایران و کردستان علیه جمهوری اسلامی مشغول مبارزه ومقاومت بودند قیاده موقت (حزب دمکرات کردستان عراق) دوشادوش پاسداران رژیم علیه مردم و نیروهای مسلح احزاب کردستان ایران می جنگید. و از این قباحت بارتر همچنین در آن زمان در حالی که مردم کردستان ایران خودرا برای مقابله با تهدیدات جمهوری اسلامی آماده میکردند نمایندگان حزب دمکرات در قم برای بوسیدن دست امام دقیقهشماری میکردند . آرزویی که هرگز به آن نرسیدند.
اصلا چرا خیلی دور برویم همین عبدالله مهتدی که در نمونههای بالا نقشی نداشته است، چند سال قبل که در آن زمان هیچ افق نجاتدهندهای از شرق و غرب در میدان سیاست آنان نبود، فیلش هوای هندوستان کرد و بفکر فرستادن فرستاده به نزد جمهوری اسلامی افتاد و در واقع راهی را امتحان کرد، که مشخصه جریان ناسیونالیستی در آن منطقه بود از این نمونهها در رد ادعای وجود دیالوگ و دوری از بکارگیری خشونت که در توافقنامه این احزاب به آن اشاره شدهاست به وفور میتوان آورد. به سیاست این احزاب در ارتباط با سوریه امروز نگاه کنید، هر کدام به دنبالچهی یکی از دولتهای منطقه علیه دیگری تبدیل شدهاند. به این ترتیب وفاداری اینها به دیالوگ و دست نبردن به خشونت و همچنین تعهدشان به پیگری مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، که در توافقنامه به آن اشاره شده است، به حکم سابقهی عینی و تاریخی دو، سه دههی گذشته نمرهی خوبی نمیگیرند. هرقولی بدهند و هر ادعایی که بکنند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آنتن کرنش ومماشاتشان با جمهوری اسلامی همیشه فعال است و در شرایط مناسب از آن استفاده میکنند. وچرا اینچیناند؟ ریشه در استراتژی مبارزه سیاسیاشان دارد. سهمبری از قدرت وحاکم شدن در گوشهای از کردستان، به هر شیوهای که میسر شود. هدف نهاییاشان همین است وبس… نه مردم برایشان مهم است، نه طرف معاملهاشان. امروز پیروزی را در دل تاریکی کنونی، در کشمکش قدرتهای جهانی برای تقسیم جغرافیای منطقه، از هر زمان دیگری نزدیکتر میبینند و با چنین بیانیههایی مژده دومین و یا شاید بعد از سوریه سومین حکومت اقلیم کردستان ایران را به مردم می دهند. میخواهند از بالای سر مردم برای آیندهاشان تصمیم بگیرند.
اما اینها یک بد شانسی کوچک آوردهاند، وآنهم این است که نه در کردستان عراق و سوریه بلکه در کردستان ایران سیاست میکنند. اینجا زمین سیاست طور دیگری شخم خورده است. در اینجا بیشتر از سه دهه است که میدان سیاست حیاط خلوت ناسیونالیسم نیست، ونه تنها این، بلکه نیروی کارگر و کمونیست وانسان پیشرو،٣٠ سال است که در میدان مبارزه علیه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی آلترناتیو دیگری غیر از ناسیونالیستها را درمقابل جامعه قرار داده است. و آن نه تنها پایان هر نوع ستم ملی در کردستان بلکه پایان دادن به تمام مصایب و مشقاتی است که نظام سرمایهداری به سرنوشت بشریت امروز گره زده است. برانداختن نظم گندیدهی سرمایهداری و به همراه آن محو هرنوع ستمگری ملی. این آلترناتیو نهایی این طبقه تازه به میدان آمده در کردستان است. اما با اینحال جواب فوری کارگران و کمونیستها در کردستان در شرایط کنونی نه حاکم کردن سرکردهی فلان طایفه و عشایر، بلکه مراجعه به آرا عمومی مردم کردستان برای ماندن و یا جدایی از ایران است، این مدرنترن وعادلانهترین آلترناتیوی است که هم میتواند مسئلهی “ملی” در کردستان را به سرانجام برساند و هم جامعهی را در مقابل نفرتپراکنی ناسیونالیستها و نسخههای جنگ و کشتار فدرالیسمچیها تضمین کند. کمونیستها در کردستان ایران برای به سر انجام رساندن این آلترناتیو از صفر شروع نمیکنند. کسانیکه با تاریخ ٣٠ سالهی اخیر در کردستان آشنایی اندکی دارند، میدانند که صحنه مبارزه سیاسی در کردستان برای کمونیستها، به موازات مباررزهی علیه جمهوری اسلامی، میدان مبارزه وافشای احزاب ناسیونالیست کردستان وطبقه حامی سرمایهدارشان بوده است. بخش مهمی ازجامعه دفاع همیشگی حزب دمکرات ازفئودالها و سرمایهداران و مرتجعین را بیاد دارند وعلیه آن ایستادهاند. در خاطرهی جامعه، زن ستیزی و رواج خرافه و مذهب بوسیله حزب دمکرات پاک شدنی نیست… و بالاخره جریانی که پیشمرگان کومله له را تنها بخاطر ابراز نظر و مخالفت باسیاستهای حزب دمکرات قصابی کرد، در شرایط امروز که طعم میوه قدرت را در دهان مزهمزه میکند در مقابل مخالف خود مخصوصا مخالفینی که زیر بار سیاستهای آنها نروند هزاربار خشنتر خواهند بود. خوشبختانه این واقعیتها تراوشات ذهنی کسی نیست. بلکه دادههای اجتماعی ٣٠ سال تقابل با ناسیونالیسم کُرد است، که امروز به خودآگاهی مردم در کردستان تبدیل شده است. با توجه به این واقعییات اجتماعی بیانیهنویسهای محترم ناسیونالیست برای سوارکردن یک سرعشیرهی دیگر بر سرنوشت مردم در کردستان ایران شانس زیادی ندارند. باید زحمت بیشتری بکشند.
اما در صف مقابل بیانیهنویسان ناسیونالیست، صف کارگران و کمونیستهای جامعه واحزاب و سازمانهایی که رسما و علنا بیگانگی خود را با این طرحهای ناسیونالیستی اعلام کردهاند، سکوت و بی خیالی مجاز نیست.
همایون گدازگر
٩ سپتامبر ٢٠١٢
منتشره در نشریه اکتبر شماره 97