مقالات

وحشت طرفداران سرمایه از گسترش مبارزات کارگری نادر شریفی

به گواه دشمنان و دوستان طبقه کارگر، میتوان رادیکال ترین و قوی ترین جنبش اعتراضی را جنبش کارگری در صحنه مبارزات سیاسی، اقتصادی امروز جامعه ایران دانست. حاکمیت عنان گسیخته سرمایه در ایران که حاصل اش حداقل ٣٠ میلیون حاشیه نشین است، بحران اقتصادی ناعلاج حکومت سارقان اسلامی، انباشت افسانه ای حکومت گران از رهبر و اعضای خانواده وی تا پائین ترین مقامات حکومتی، فقدان آزادی های بدیهی و پایه ای تا سرکوب وحشیانه خیزشهای توده ای و سرنگونی طلبانه سال گذشته و دستگیری هزاران انسان معترض؛ تنها جامعه و طبقه کارگر را آنتاگونیزه تر و سیر حرکت اجتماعی را رادیکالیزه تر کرده است.

گسترش اعتراضات، اعتصابات و مقاومت قدرتمند روزافزون کارگران، بالاجبار باعث شده که مرزهای سیاسی و “خطوط رسمی” حکومت حافظ نظم سرمایه که در پی خصوصی سازی بیشتر و تحمیل فشار اقتصادی خود به طبقه کارگرایران است، دائما برهم بخورد. طی روزهای گذشته حکم خلع ید از کارفرمایان خصوصی دو شرکت بزرگ را صادر کردند. مبارزه با خصوصی سازی بدلیل تبعات منفی آن برای کارگران، یکی از تاکتیک ها و سیاستهای امروز طبقه کارگر ایران است. مبارز برسر این خواست در شرکتهای متعددی پیش رفته و بویژه در سه سال گذشته مبارزات درخشان کارگران هفت تپه و هشتاد و شش روز اعتصاب اخیر بدست آمده است. مسلما هر پیشروی طبقه کارگر را بر آن خواهد داشت برای دستیابی به خواسته های خود جلو برود و به مبارزاتش سرعت بخشد.

گسترش روزانه مبارزات و اعتراضات کارگری در سراسر ایران “رویای” سرکوب جنبش انقلابی آبان و دیماه سال گذشته را پوچ اعلام کرده است. کابوس بورژوازی وحشتناک و واقعی است، کابوس قدرتگیری طبقه کارگر، آنهم هنگامی که جهان حافظ سرمایه همین بیست سال پیش در شیپور ناهنجار “پایان سوسیالیسم” دمیده بود! رشد جنبش کارگری و عقاید سوسیالیستی در ایران، فقط لرزه بر پیکر فاسد نظام نکبت اسلامی نیانداخته است. “صاحبان” سرمایه های کلان اقتصادی “خارج نشین”، بازماندگان حکومت پادشاهی، خدمت گزاران جهان سرمایه تا فرشگردیها و دیگر “علمای” اقتصاد منفعت مالکیت خصوصی را نیز ناچار به عکس العمل در مقابل مبارزات طبقه کارگر کرده است. قدرت گیری روزافزون طبقه کارگر و احتمال اینکه طبقه کارگر در قدمهای بعدی دست بقدرت سیاسی دراز کند، آنان را بوحشت انداخته است. حکومت اسلامی برای سرکوب انقلاب ٥٧ بیش از صد هزار کمونیست، چپ، آزادیخواه و مخالف سیاسی را بخشا بدون دادگاه و محاکمه چند دقیقه ای اعدام کرد. هدف اینبود که فریاد آزادیخواهی، شوراها و آرزوی آزادی و برابری را از کل جامعه بزداید. امروز اما جنبش و سنت شورائی – کارگری خود را هر روز بیشتر از دیروز در قامت مبارزات و اعتصابات و اعتراضات هوشمند کارگران در سراسر ایران نمایان کرده است.

روشن است گسترش مبارزات کارگری جنبشهای ارتجاعی راست را به واکنش وادار خواهد کرد. در ابتدا نیروهای راست از جمله فرشگردیها، این مبارزات را در جنس “براندازی” تعریف میکردند و بنابر این همانند دیگر مبارزات سرنگونی طلبانه برعلیه جمهوری اسلامی، آنان را برای بدست آوردن قدرت سیاسی برای خود حتی “مفید” میدانستند. چرا که این اعتراضات پایه های حکومت اسلامی را سست میکردند. فرشگردیهای ضد کمونیست در کنار دیگر نیروهای ارتجاعی مثل شاه بی تاج از اعتصابات رانندگان کامیون و دیگر اعتراضات بطور ضمنی حتی دفاع هم کردند. اما از قرار این اعتراضات از جنس دیگری از آب درآمدند. جملات درخشان رهبران کارگری که حساب مبارزات کارگری را از حافظان نظام “وضع موجود” جدا کردند، فراموش نشدنی خواهند ماند. امروز حتی فریاد حکومت شورائی در برخی تظاهراتها و اعتراضات شنیده میشود. رهبران کارگری صاحب نظران جامعه شده اند، سخنرانی میکنند و راه چاره جلوی پای طبقه خود میگذارند! جنبش رادیکال با شعارهائی مانند: “نه شاه می خواهیم نه ملا”، خط قرمز خود را بنمایش گذاشت و امروز “کار” را به آنجا رسانده اند که قصد واژگونی نظام سرمایه و تصرف قدرت سیاسی و بل جایگزینی آن با حکومت شورائی و کارگری را دارند. بخصوص اگر در این میان، صحبت از کارگران کمونیست و بی وطن و کمونیستهای کارگری شده باشد. فرشگردیها و راستها داشتند به برکت ترامپ خواب حکومت خود را در سر میپروراندند. اوضاع جهانی را بنفع ناسیونالیسم، منفعت طلبی و زدن روزانه سطح معیشت کارگران تعریف میکردند! حالا بفکر کمک مالی به مبارزات کارگری آنهم توسط ترامپ و از جیب خود کارگران افتادند تا شاید بتوانند اعتصابات کارگری را به ارتش جاوید شاه بدل کنند!

پر واضح است که در دستگاه فکری فاشیست هائی مثل فرشگردیها، تنها و تنها حاکمیت سرمایه “مقدس” است، در هر مقطع زمانی بایستی محفوظ بماند و بنابراین “معقول ترین” حکومت، آن حکومتی است که بدست “کارکشتگان”، “صاحب نظران”، پروفسوران، نخبه گان و اقتصاد دانان حافظ طبقه سرمایه اداره شود. این آن هشداری مهمی است که رفته رفته در تلی از “دفاعیات” مصلحتی از مبارزات کارگری، به کارگران انقلابی گوشزد می کنند.

از نظر اینان رهبران کارگری و کارگران اعتصابی باید در مبارزه بر علیه شرایط بسیار اسف بار اقتصادی، حقوق شش برابر زیر خط فقر و عدم نبود حداقل سطح معیشت بفهمند که رتق و فتق جامعه باید بدست “کاردانان و نخبگان” واقعی جامعه باشد. بقولی طبقه کارگر نباید فراموش کند که حکومت را باید برای “حفظ میهن” آنان به “حکومت مداران” لایق بسپارند. از کمونیستهای کارگری و تصور شوم “حکومت کارگری” فاصله بگیرند! این نقطه مشترک دیگری از سلسله نقاط مشترک مابین حکومت گران فعلی حافظ بربریت سرمایه و حکومت گران خواهان برقراری حکومت “متعارف” بربریت سرمایه آینده است. لذا در ادامه مبارزات کارگران در سست کردن پایه های حکومت اسلامی، حافظان سرمایه و عاشقان “خاک پرگهر” نه تنها خودشان را طرفدار دروغین طبقه کارگر، بلکه مبارزات کارگری امروز در ایران را به پای بخشی از پروسه تفویض قدرت از دست اندرکار نالایق به حکومت مداران لایق (که خودشان باشند) و رهائی “میهن عزیز” اعلام میکنند. وقتی ملی گرایان، فرش گردیها و وطن پرستان تنها یک “هویت” و آنهم “ایرانی” بودن همه عناصر اجتماعی را در مقوله ای بنام میهن تعریف میکند، جائی برای طبقات، تفاوت طبقاتی و مبارزه طبقاتی و کارگری و اکیدا حکومت کارگری باقی نمی گذارد! از اعتراضات کارگری بفرم عمومی دفاع می کنند منوط به اینکه در تعریف “کیان میهن” و در مخالفت با “فرقه تبهکار” آنان بگنجد. ولی صحنه ها عوض و مبارزات کارگری بسرعت رادیکالیزه شدند. فرشگردیها و دیگر مدافعان و حافظان دیکتاتوری سرمایه نیز دست بکار شده اند و در دنیای مجازی پای اطلاعیه های کارگران مبارز هشدار دادند، راه حل تشکیل صندوق مالی ارائه دادند، از همه مهمتر کارگران را از حکومت شورائی، حکومت کارگری و کمونیستهای کارگری بخصوص برحذر میدارند و می هراسانند. آلترناتیوشان هم روشن است: براندازی نظام اسلامی، بقدرت رسیدن حکومت پهلوی.

نتیجه: اعتراضات، اعتصابات کارگری بر خلاف تصور حکومت حافظان سرمایه اسلامی و نیروهای بورژوائی و راست در اپوزیسیون؛ روز بروز گسترش پیدا میکند. تاکنون نیروهای راست اپوزیسیون ایران با همکاری عوامل خود موفق نشده اند جنبش اجتماعی طبقه کارگر را به بیراه ببرند و کمترین تاثیری بر سیاست جنبش کارگری ندارند. اینها اصلا وصله ناجور به پیکر اعتصاب کارگری اند. با گسترش دامنه مبارزات کارگری و تغییر در تناسب قوای سیاسی، تفکر شورائی و ایجاد عملی شوراها به جنبشی وسیع بدل خواهد شد. کارگر آنوقت به حکومت کارگری و لغو کار مزدی نظر دارد و سرمایه را بعنوان یک رابطه اجتماعی و سرمایه دار را بعنوان یک طبقه بمصاف خواهد طلبید. نیروهای ارتجاعی حافظ سرمایه یکی پس از دیگری مجبور خواهند شد در مقابل کارگران کمونیست و انقلابی دست بکار شوند و حتی به کمک نظام اسلامی بشتابند. قطبی شدن اوضاع طبقات و جنبشها و نیروهای سیاسی شان را به جدالی وسیعتر می کشاند. کار ما در این مبارزه برافراشتن پرچم اهداف و سیاستهای مستقل طبقه کارگر و اهداف کمونیستی طبقه کارگر برای آزادی جامعه است.
آزادی، برابری، حکومت کارگری!

١٠ سپتامبر ٢٠٢٠ برابر با ٢٠ شهریور ١٣٩٩