ترامپ بدون تردید یک رئیس جمهور فاشیست است. رئیس جمهوری با مواضعی بشدت ارتجاعی، آشکارا ضد کمونیزم، ضد پناهجو، ضد زن و ضد تمام ارزش های انسانی. با این همه هیچ رئیس جمهوری به اندازه ترامپ با جریانات سرنگونی طلب (مجاهد و حزب کمونیست کارگری)، براندازان (سکولار دمکرات و شورای مدیریت گذار)، اصلاحات چی ها (فایزه رفسنجانی) و استعفاطلبان (محمد نوری زاد) همسو و همراستا نبوده است. این هم از عجایب دنیای سیاست است که افراد و احزاب اپوزیسیون مدعی آزادی در یک کشور با رئیس جمهور آشکارا فاشیست کشور دیگر همنوا باشند. وقتی هدف مشترک باشد پیوندهایی اینچنین طبیعی می نماید. تمام این جریانات، پیش از انتخابات آمریکا آشکارا به پیروزی ترامپ امید بسته و روی روندهای پس از آن حساب باز کرده بودند. برای مثال از نظر حزب کمونیست کارگری پیروزی ترامپ به معنای افزایش دامنه و شدت تحریم و لاجرم تضعیف حکومت اسلامی بود و برای فرشگرد یعنی قوت گرفتن امکان هجوم نظامی. شکست ترامپ اما معادلات را به هم ریخت و امیدهای بسیاری را به باد داد. برخی جریانات همپای ترامپ زیر بار پذیرش شکست نرفتند. در این میان تقوایی با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای، از کمپ جمهوری خواهان به اردوی دمکرات ها نقل مکان کرد و متحدان سابق خود را انگشت به دهان ساخت. کسی اگر می خواهد “اصول کمونیزم سیاسی” و کاربست آن را بیاموزد اکنون بهترین زمان است.
حمید تقوایی امروز و پس از شکست ترامپ می نویسد ترامپ لجن جامعه را رو آورد. در این گفته حقیقتی ژرف نهفته است. شاید هیچ طبقه ستمکشی در جهان معنای بالا آمدن لجن در جامعه را آنقدر عمیق و آنقدر تلخ درک نکرده است که ستمکشان ایران. لجن ها در ایران نه یک سال، دو سال، چهار سال، که چهل سال است زندگی قریب به سه نسل را تباه کرده اند. دولت های سرمایه داری و در راس آنها آمریکا چهل سال پیش و در کنفرانس گوادلوپ تمام لجن های جهان را یکجا به روی جامعه ایران ریختند. از آن پس، مردم در ایران زندگی نمی کنند، حتی دیگر امید به زنده ماندن هم ندارند. انها فقط اعتراض می کنند و در انتظار آزادی یا کشته شدن بسر می برند. پاره ای طاقت انتظار هم ندارند و خودکشی می کنند.
تقوایی اما پیشتر راجع به آمریکای ترامپ چنین درشت گویی نمی کرد، سهل است، منتقدین را چپ سنتی، پرو پوتین و پرو سوویت لقب می داد.
چنانکه می دانیم کنفرانس ورشو در فوریه دوهزار و نوزده برای برگزار کنندگان متوهم و خام اندیش اش، قرار بود همان کارکردی را برای جامعه در حال انفجار ایران داشته باشد که کنفرانس گوادلوپ. با حمایت جانبی و سیاسی نهادهای همین دولتها با به خط کردن ترکیبی از منحط ترین جریانات بورژوایی نظیر مجاهد، فرشگرد، سلطنت طلبان آریایی، قوم پرستان، ملی اسلامی های فاشیست و ناسیونالیست های متفرقه در صدد عّلّم کردن آلترناتیو دست ساز خود برآمدند. می خواستند اپوزیسیون هوادارشان را برای روز مبادا رو بیاورند. کوششی که بورژوازی با توجه به عروج جنبش کارگری و حضور بی شمار صف فعالین چپ و آزادیخواه و سوسیالیست، یکدم از آن غافل نبوده است.
در همان ماه پمپئو و مسیح علینژاد در کاخ سفید و پشت درهای بسته “راجع به مصائب زنان و طرق آزادی آنان” به گفتگو نشستند. این مشاهده و احساس مسئولیت ناشی از آن تکانی به اردوی چپ جامعه ایران داد. احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست و نیز فعالین مستقل و آزادیخواه هر یک به فراخور دانش و امکانات مادی و معنوی خود کوشش بی امانی را برای نقد جریانات راست و افشای اهداف پنهان و آشکار دشمن طبقاتی بکار گرفتند. یک اقدام دیگر کمونیست ها از جمله حزب ما، تلاش برای همکاری نیروهای انقلابی و کمونیست برای سرنگونی انقلابی و معنای آن و تقویت یک آلترناتیو سوسیالیستی برای مقابله با پروژه آلتراتیو سازی بورژوائی اردوی راست بود. هدف و پیام روشن این اقدام، کوششی بود برای ارسال این پیام به کارگر و زحمتکش ایران که به غیر از فاشیسم، شما انتخاب دیگری هم دارید، که می شود جهان را از چنگ بربرها نجات داد، سوسیالیسم ممکن است! پس از قرن ها حاکمیت بربریت سرمایه داری حالا نوبت پیروزی کارگر و سوسیالیسم است.
تقوایی که امروز نگران بالا آمدن لجن در جامعه آمریکاست آن روز در مقام دفاع از آمریکا برآمد و علیه تمام چپ بی هیچ تفکیک و تبصره ای نوشت:
“این چپ سابق پرو سوویت و امروز پرو پوتین، در صف بندی جهانی کنار روسیه و چین قرار می گیرد و ضد امریکایی است”.
معنای این گفته به ویژه با مخاطب قرار دادن تمام چپ هیچ چیز نبود جز ایستادن کنار آمریکای ترامپ. تقوایی در پاسخ به این پرسش که این لجن های اسلامی را آمریکا بر ما حاکم کردند، گفت، آن سیاست چهل سال پیش بود. امروز آمریکا تغییر رویه داده است. مصطفی صابر رییس دفتر سیاسی، بحث نظری و سیاسی را بکل کنار گذاشت و مسئله را امنیتی کرد. ایشان که از نقد جریانات و شخصیت های اپوزیسیون دست راستی و پرو آمریکا توسط کمونیست ها سخت برآشفته بود با لحنی پرخاشگرانه خطاب به چپ ها گفت: “شما چکاره ای، شما که چپ هستید و می خواهید جمهوری اسلامی را بیندازید، جمهوری اسلامی را ول می کنید و به رضا پهلوی، مجاهد، عبدالله مهتدی، مسیح علینژاد حمله می کنید. خب عملا در کنار جمهوری اسلامی قرار می گیرید و ادبیات تان شبیه کیهان شریعتمداری می شود”.
چنانکه ملاحظه کردید این موضع حزب کمونیست کارگری در خصوص آمریکا و جد و جهد شیفتگان و امیدواران ترامپ در زمانه ای بود که رییس جمهور فاشیست کیا و بیایی داشت. حزبی که تا پیش از انتخابات به خاطر آمریکا و مستدل کردن “دیپلماسی کمونیستی” و دیدار با “بزرگان لشکری و کشوری” و وزیر خارجه ترامپ، کل چپ یک جامعه را به باد ناسزا می گرفت اینک ناگهان و یک شبه متحول شده است. حالا تقوایی متوجه شده که یک رسالت روتین ترامپ و پمپئو در این چهارسال رو آوردن لجن های جامعه بوده است!
اکنون باید برای خواننده روشن شده باشد که جوهر “کمونیزم سیاسی” مورد نظر ایشان چیست؛ اپورتونیسم! ترامپ ستیزی تقوایی قلابی است و اصالت ندارد. نزد دوستان و متحدان سابق این حزب به ویژه سلطنت طلبان، این گواه غیر قابل اعتماد بودن است. نزد ما کمونیست ها، این چیزی نیست جز چراغ سبز دادن ناسیونالیسم چپ به دمکرات ها. به هر حال سیاست باید به روز و منعطف باشد!
١٣ ژانویه ٢٠٢١