جا دارد ابتدا راجع به این “عنوان” مد نظر رژیم که ترفند فريب دهندهای بیش نبود، نگاهی بیندازم تا در عالم واقع متوجه شویم جمهوری اسلامی به خاطر منافع طبقاتی خويش تا چه حد در قبال زندگی و سرنوشت مردم منطقه بیاعتنا و بیتوجه است. رژیم در ظاهر امر قرار بود در فقدان و خلأ مراکز اشتغالزا چون کارگاه، کارخانه و فابریکهای صنعتی بزرگ در کردستان، در شهرهای بانه و مريوان ”مناطق آزاد“ را تأسیس کند که بتواند زندگی حداقلی خیل کارگر و مردم بیکار منطقه کردستان را تأمین نماید و بر بستر آن نیز به پدیده کولبری و شرایط هولناک آن پایان دهد. ولی خلاف پروپاگندای مکرر و گوشخراششان، آن چه جامه عمل به خود پوشيد چیزی غیر از نظامی کردن منطقه و ايجاد یک مجتمعهای بزرگ اقتصادی سودآور و سودمند برای خود و خودیها، مطلقا به هيچیک از خواست واقعی و روزمره مردم منطقه توجه و اعتنا نگردید. رژیم سالها تبلیغ کرد و وعده داد تا نوار مرزی این دو شهر را به محل کسب و کار ”آزاد“ برای میلیونها کارگر و مردم زحمتکش کردستان تبدیل کند. ولی در پس این همه وعده و وعیدهای پوچ وبیمايه، سرانجام در فاصله ۴۰ تا ۵۰ کیلومتری نقاط مرزی بین مریوان و بانه، دو دژ نظامی مستحکم را برای باجگیری و کنترل رفت و آمد مردم در دو روستاهای ”باشماغ“ و ”سیران بند“ بنیان نهد تا به اتکا به آن بتواند علاوه برامورات اقصادی، مسایل سیاسی و نظامی خود را نیز بصورت روزمره در آنجا رتق و فتق نماید. ولی به فاصله چند کیلومتر آن طرفتر این دژها، به بهانه ورود کالای غیرمجاز به داخل ایران، رفت وآمد و دادوستد همسایگان هردو سوی مرز کردستان ایران و عراق را بیش از پيش ناامن کرده و به صورت مداوم کولبران تهیدست منطقه را نیز آشکار و علنی به رگبار می بندد و آنها را چون حیوانات وحشی شکار میکند. این نقاط مرزی، در گذشته فقط با یک مرزبان و چند سرباز اداره می شد، و تا چند سال قبل نیز کنترل این نقاط در اختیار فرمانداران دو شهر فوق الذکر بود. ولی از سه سال قبل تا اکنون این مناطق، به مجتمعهای بزرگ نظامی علیه مردم تبدیل شده که اکنون توسط نیروهای مسلح اطلاعات، سپاه پاسداران غرب کشور و بسيج، مزدوران محلی و ارتش، کنترل میشوند. البته ناگفته نماند این دو دژ، اولین و آخرین دژهای رژیم در نوار مرزی کشور نیستند. مشابه اینها در دیگر نقاط مرزی ایران به تعداد فراوان وجود دارند.
مرز باشماغ مریوان به لحاظ وسعت و حجم صادرات و واردات کالا با بازار سیران بند بانه قابل قیاس نیست. بازار باشماغ علاوه بر بخش وسيع گمرکات آن، نزدیک به هزار دکان کوچک و بزرگ در بر گرفته است که هر کدام از آنها بابت کرایه ماهانهی دکان باید مبلغ ۵ میلیون تومان به خزانه فرمانداری مریوان واریز نماید. در صورتي که حجم و ظرفیت بازار گمرک سیران بند به نسبت کمتر از یکسوم باشماغ را به خود اختصاص داده است. بخش گمرکاتی یا مالی این دو مرز، که موجودیت اصلی این دو قلعه را شکل میدهند تمام و کمال توسط سپاه پاسداران و اطلاعات قرق شده و غیر از اینها هیچ ارگان دیگر محلی قادر به دخالت در امورات روزمره آنها نیست. به ههمین خاطر روسای گمرکات هر دو بخش بانه و مریوان از کثیفترین عناصر ساخته و پرداخته دست رژیم در آنجا گماشته شدهاند. این بخش، کارمندان و کارکنان ويژه و خاص خود را دارد که تعدادشان بالغ بر ۲۰۰ نفر میباشد که بخشی از آنها را مزدوران کارآزموده و مجرب محلی شهر و روستاهای مریوان تشکیل میدهند که به لحاظ مالی و اقتصادی دست بالا دارند و برای عموم مردم هم انگشت نما هستند. و مردم ومنطقه بخوبی از کارکرد روزمره آنها بخوبی اطلاع دارند. در این زمینه، اداره امور بخش سیران بند نیز با باشماع کاملا مشابه است و تمام قوانین و مقررات حاکم در مجتمع باشماغ، در سیران بند نیز جاری است. کارکنان این بخش، از نظر امنیتی چک شده و قابل اعتماد هستند و به لحاظ اقتصادی هم از تمام مزایای کامل زیستی و رفاهی، بهداشتی و دکتر و درمان و بیمه بیکاری و… برخوردارند.
چگونگی موقعیت تجار و بازرگانان این مجتمعها:
در گذشته بازرگان امروز را، پیله ور یا دوره گرد میگفتند. آمار بازرگانان مربوط به مجتمع باشماغ، حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر میباشند که اکثر آنها مربوط به شهر و روستاهای مریوان است و تعداد کمی نیز بازرگانان سنندج، کرمانشاه، تهران و… تشکیل میدهند. این بخش از بازرگانان، کارشان صادر کردن کالا به کردستان عراق، و وارد کردن کالا از کردستان عراق به سراسر ایران است. کار و فعالیت بازرگانان مجتمع سیران بند نیز بر همین منوال پیش میرود اما در حجم و ظرفیت بسیارکمتری. از هر دو مسیر، برای وارد کردن کالا، بازرگانان باید در ازای هر کامیون بار ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان بعنوان هزینه به بخش گمرکات این مرزها پرداخت کنند. در غیراین صورت کالاها همانجا متوقف خواهند شد. چگونگی بالا و پایین کردن پرداخت این هزینه سنگین و غیرقابل تصور، اساسا برمیگردد به نوع و حجم کالا و رابطه دوری و نزدیکی با دستاندرکاران بالای این مجتمع. در کنار این بچاپ بچاپ، رشوهگیری و فساد روزبهروز گستردهتر میشود. مضاف بر اینها، مزدواران محلی مریوان نیز علاوه دریافت حقوق ماهانهی مزدوریشان، در کنار مجتمع باشماغ، بزرگترین پارکینگ ماشینهای سنگین (تریلی حمل و نقل کالا) را احداث کردهاند و بابت هزینه پارک کردن ماشینها شبانهروز میلیارد تومان به جیب میزنند. علاوه بر حملونقل کالاهای صادراتی شهرهای ایران به عراق، بخش قابل توجهی از کالاهای بازرگانان کردستان عراق که از چین و آسیای شرقی به بنادر جنوبی ایران وارد میکنند باید به خاطر پرداخت هزینه کمتر کالای خود را از کانال مرز باشماغ مریوان به کردستان عراق وارد کنند. در نتیجه؛ به خاطر پرداخت گمرکات کمتر مسیر خود را در خلیج فارس تغییر دهند و کالاهایشان را از مرز زمینی به مرز مریوان و بانه تغییر دهند. در نتیحه، پرداخت هزینه پارکینگ باز به جیب مزدوان مورد اعتماد رژیم سرازیر میشود. انتخاب وارد کردن کالاهای بنادر جنوبی ایران به مرز باشماغ، اساسا به خاطر دوبار پرداخت گمرک کردن است نه چیزی دیگر. اگر از مسیر باشماغ به کردستان عراق وارد شود، فقط یکبار هزینه گمرک پرداخت میکند. اگر از مسیر عراق وارد شود، هم عراق و هم کردستان عراق، هزینه گمرک را از صاحب کالا میگیرند. یادآوری این نکته، فقط به خاطر هزینه هنگفت دریافتی این پارکینگهای بزرگ است که کل سود آن سرراست به جیب مزدوران محلی رژیم میرود که در این مرزها لانه کردهاند و شبانه روز پول مردم را به جیب میزنند.
کارگران این مجتمعها
روزانه در مرز باشماغ حدود ۵۰۰ کارگر کار میکنند. در سیران بند هم تعدار بسیار کمتری به کارکردن مشغولند. این کارگران به عنوان کارگر رسمی و صاحب حق و حقوق به کار گمارده نشدهاند. این کارگران، روزانه با کار بسیار شاق و سخت و پرزحمت روبرو هستند و روزانه باید در بار کردن و تخلیه و جابجایی کالا، توان و انرژی فراوانی را صرف کنند. ولی علیرغم آن، از هیچ امکانات ایمنی مربوط به کارشان چون خورد و خوراک مناسب و پر انرژی و وسایل ایمنی کار برخوردار نیستند. از دریافت لباس مناسب این کار سخت بیبهرهاند. از بیمه بیکاری و دکتر و درمان و بهداشت برای این کارگران خبری نیست. اگر چه در یک مجتمع کار میکنند ولی از هیچ تشکل خاصی که بتوانند به اتکا به آن خواستههایشان را مطرح کنند، برخودار نیستند و… در نتیجه؛ هیچ کارگری در روز بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان عایدش نمیشود، در صورتی که یک کیلو گوشت از ۱۷۰ هزار توان بیشتر است.
بدتر از این همه بهرهکشی از کارگران، دلالان به کار گماشته شده در این مجتمع، در راستای شغل نامبارکشان به عناوین و شیوههای بسیار غیرانسانی در ازای مبلغ بسیار ناچیز مخفیانه تعداد کمی از کارگران را به کار خبرگیری و خبررسانی وادار کرده تا در پرتو آن بتوانند مبلغ بیشتری را به جیب بزنند. این دلالان، خبرهای دریافت شده را فوری به بخش اطلاعات مستقر در بازار انتقال میدهند.
این طرح بسیار سودآور اقتصادی، سیاسی و امنیتی رژیم در مرزها، نه تنها از هیچگونه زیرساخت استاندارد جهانی برخوردار نیست، بلکه اثرات مخرب ناشی از آن، به لحاظ جانی و مادی و بهداشتی مردم این منطقه را در تنگنا قرارداده و جادههای منتهی به این بازارها را به قتلگاه مردم تبدیل کرده است. ولی استحکامات نظامی موجود در این بازار بسیار بالاست. مسیرهای منتهی به این بازارها منجمله بازار باشماغ، همان جادههایی تشکیل میدهند که۵۰ سال قبل ساخته شدهاند. ولی رژیم هرازگاهی تحت نام آسفالت کردن به صورت غیر استاندارد روی این جادهها مقداری شن و قیر میریزد و آن را به اصطلاح مرمت میکند و بعد از آن کمافی سابق به فعالیت بسیار سنگین بازرگانیشان رو همین جاده ها به حمل و نقل کالاهای فراوان ادامه میدهند. برای نمونه، بعد از دهها سال اعتراض مردم مریوان به بیتوجهی رژیم در قبال این جادهها، سرانجام ساختن جاده جدید گاران مریوان-سنندج را به اتمام رساند ولی همین جاده اصلی مورد استفاده و تجارت کردن خود رژیم است. اما جاده باشماغ را که شبانه روز مورد استفاده ده هزار نفر از مردم منطقه قرار میگیرد همچنان به حالت خود باقی گذاشتهاند کده عملا به قتلگاه مردم تبدیل شده است.
علیرغم آن مسیراین جاده بازرگانی پر ترافیک باشماِغ، دقیقا از داخل شهر کوچک مریوان میگذرد که بخاطر آن علاوه بر ایجاد ترافیک بسیار سنگین روزمره در آن به طور مستمر به خاطر تولید گازهای سمی این ترافیک، محیط زیست و مسکونی مردم شهر آشکارا سلامتی جسمی بخش اعظم ساکنین شهر را به خطر انداخته است.
با وجود ایجاد اینهمه مرارت و مشقت برای ساکنین شهر و روستاهای مریوان، به خاطر ایجاد این بازار مرزی کنار شهر، توسعه شهرسازی نیز افزایش یافته که به یمن آن تعدادی زمیندار و دلال نیز در این وسط، به سرمایههای هنگفت و نجومی دست یافتهاند ولی خرید یک کلبه فیقرانه به هیچ وجه برای مردم کارگر و زحمتکش امکانپذیر نیست.
کارگران و زحمتکشان کردستان باید بر این نکته واقف باشند که زندگی زیر سلطه رژیم سرمایهداری ایران، به هیچ وجه به نفع شما تغییر نخواهد کرد. در نتیجه؛ سعادت و رفاه و خوشبختی شما تنها و تنها در گرو ساقط کردن نظم و مناسبات سرمايهدارانهایست که رژیم جمهوری اسلامی آنرا نمایندگی میکند. بنا براین، آلترناتیو بزیر کشیدن این نظام ظالمانه باید خود شما باشید نه دشمنان طبقاتی شما. رژیم سرمایهداران ایران و کردستان بعد از سالها وراجی و دروغ گویی قرار بود با ایجاد بازارهای مرزی باشماغ و سیران بند نان و رفاه را برای مردم کردستان به ارمغان بیاورد! ولی به محض استقرار خود در آنجا، چیزی غیر از شر و مرارات نصیب شما نکرد. باید با همت خودمان این داستان غم انگیز ۴۳ ساله اخیر به پایان برسانیم. ما با تمام توان با شما هستیم، بیایید با هم تاریخ زندگی آزاد و برابر آینده خودمان را بسازیم.
عبداله دارابی پنجم دسامبر ۲۰۲۱