مقالات

تحولات سیاسی ایران، کشمکش بر سر قدرت سیاسی! رحمان حسین زاده

سير تحولات و تلاطمات سیاسی به يک نقطه تمرکز اساسى رسيده است. جدال بر سر قدرت سیاسی براى طرفین درگير در این سطح از کشمکش طبقاتی واجتماعی صورت مسئله محوری است. این کشمکش سه طرف اصلی دارد. از یک طرف جمهورى اسلامى ای در تنگنا قرار گرفته، با چنگ و دندان برای حفظ بقاء و قدرت سیاه حاکمه اش در تقلا است. از طرف دیگر جنبش کارگری وکمونیستی و جنبشهای اعتراضی رادیکال گسترش یافته، باشفافیت سرنگونی جمهوری اسلامی را به قطب نمای حرکت خود و در صدر شعارهای خود قرار داده اند. طرف سوم این کشمکش جنبشهای بورژوایی و جریانات راست هستند. ترند و جریاناتی که با تاخیر و نیم بند “برانداز شده” و به “رفتنی بودن جمهوری اسلامی ” تن داده اند، اما بیدرنگ به عنوان مدعیان آلترناتیو جمهوری اسلامی خود را معرفی میکنند. در نتیجه کشمکش طبقاتی و سياسى جاری حول تعيين تکليف قدرت سياسى در میان این سه طرف در جریان است. منظورم اینست:
الف: جمهورى اسلامى هميشه نگران بقای حاکميت خود بوده است. اما هيچ دوره‌اى به اين اندازه بى‌حفاظ زير ضرب مردمى که سرنگونيش را ميخواهند، نبوده است. هر دوره علاوه بر سرکوب خشن، حفاظ‌هايى داشته است. مشخصا در دو دهه اخير با مانورهای جناحها و حربه اصلاحات و دوم خرداد و سپس با شیادی “مستضعف پناهی احمدی نژاد” و به دنبال و همزمان با پیدایش ارتجاع “جنبش سبز” و نیرنگهای “اعتدالیون بنفش” همه شان برای حکومت ننگ و جنایات جمهوری اسلامی عمر خریدند. سالها است از نظر اکثریت عظیم مردم جان به لب رسیده، دوران این مانورها به سرآمده است. این پیام را در دی ماه ٩٦ با شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” دریافت کردند. مشخصا تابستان گذشته در مضحکه برگماری رئیسی قاتل به عنوان “رئیس جمهور”شکست سنگینی را از مردم دریافت کردند. در درون خود حاکمیت هم به قول خودشان با “یکدست کردن” ساختارحکومت، فعلا به بازی جناحی خاتمه دادند.
ب- در مقابل کارگران و مردمى صف کشيده اند که اين حفاظ‌ها و حربه‌هاى جمهورى اسلامى را کنار زده اند وسر راست قصد پايين کشيدنش را دارند. رژيم ميداند در پس هر اعتراض ولو محدود و با خواست اقتصادی و معیشتی هم موضوع سرنگونى اين رژيم خوابيده است. به علاوه جنبش های اعتراضی جاری علاوه بر خواسته های برحق اقتصادی، مدتها است با خواسته های سیاسی وتحول بخش خود، اسکلت اصلی جنبش سرنگونی قدرتمند شده را تشکیل میدهند. گسترش جنبش سرنگونى و استمرار آن ، به نحوی که در یک ماه و نیم اخیر شاهد آن هستیم کابوس سران جمهوری اسلامی است. اذعان زبونانه خامنه ای به وجود “اعتراضات مردمی” به جای لفاظیهای پوچ گذشته اش با عنوان “اغتشاشات” همین واقعیت را منعکس میکند.
ج- بر بستر جنبش سرنگونی، جنبشهاو اپوزیسیون بورژوایی راست پرو غرب، اعم از جمهوريخواهی، و یا مشروطه خواهی به منظور حفظ حاکمیت کاپیتالیسم به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی و براى پس زدن انقلاب کارگران و مردم، بر تلاشهایشان جهت جا انداختن آلترناتیو ضد کارگری و ضد مردمی خود افزوده اند. در نتیجه در جنبش سرنگونی جاری در سطح ماکروی سیاسی ما شاهد حضور و جدال چپ و راست هر کدام با افق و سیاست متمایز و آشتی ناپذیر و امکانات و ابزارهای ویژه شان هستیم. بر خلاف دیدگاه راست و پوپولیستی بخشی از نیروهای چپ حرکت ” همه با همی و تامین رهبری واحد و همه با همی” میان قطب راست و چپ نه تنها ممکن نیست، بلکه به شدت مضر و ضد کارگری و نامطلوب است.
در نتیجه، جدال بر سر قدرت سیاسی به معناى دست و پازدنهای جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت و تلاش برای کسب قدرت توسط چپ و یا راست جامعه مسئله محورى امروز سياست در ايران است. دوره کنونی ، دوره غير متعارف براى نيروهاى درگير در اين کشمکش و برای جنبش کارگری و کمونیستی و برای ما به عنوان حزب کمونیست کارگری، حکمتیست است. با تشخیص مختصات این دوره میتوان و باید چه باید کرد پاسخگوی نیازهای این دوره را مبنای پراتیک اجتماعی و جنبشی و حزبی خود قرار دهیم. چه باید کردی که قطب نمایش باید تامین رهبری کارگری و کمونیستی برای تحولات سرنوشت ساز کنونی باشد. در بخش بعدی بر محورهای چنین چه باید کردی فوکوس میکنیم.
ادامه دارد
***