در برهه ای بسر میبریم که اعتراض رادیکال دانشجویی بیش از هر دوره ای دیگر علیه کلیت حکومت اسلامی در صحنه ظاهر شده و برای به زیر کشیدن این حکومت جنایتکار و هار سرمایه داری دیت بکار شده است. دانشجویانکه خیلی هایشان فرزند کارگران هستند، مانند بخشهای مختلف جامعه دست به اعتراض و تجمع زده و شعارهای مختلفی را سر داده اند. نکته بر سر مفاهیم شعارها و نوع اکت میدانی است. در تجمعات و اعتراضات شعارهایی با مضمون کنار زدن هرگونه تبعیض و آپارتاید جنسی و دینی با رویکرد سلبی سر داده میشود، اما در میان این شعارها مواردی هستند که باید به مضامین آن دقت کرد و آنها را نقد و کنار گذاشت.
نمونه شعارهای پیشروی دانشجویان عبارتند از: مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر! مرگ بر ستمگر، زنده باد کارگر! زن زندگی آزادی! نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری! مرگ بر دیکتاتور! مرگ بر خامنه ای! مرگ بر جمهوری اسلامی! و …
اما در میان این شعارهای پیشرو که به قتل مهسا امینی و سایر دانشجویان و دانش آموزان پیشرو اشاره دارد، شعارهایی ارتجاعی توسط بخشی از دانشجویان سرداده میشود که در شأن و منزلت یک دانشجو نیست. مثلا شعار؛ “مرد، میهن، آبادی” یکی از این شعارهای ارتجاعی و ضد زن است. این مرد و میهن چکیده فاشیسم و آبادی هم یعنی بازسازی سرمایه داری و اقتصاد بازار روی دوش استثمار و فقر دهها میلیون برده مزدی. چگونه میتوان علیه کلیت نظام افسارگسخته، خودکامه، اسلامی و هار سرمایه داری عمیقا مردسالار روسری سوزاند و همزمان شعار ارتجاعی و فاشیستی و ضد زن داد. عده ای نمیخواهند ببینند که در دوران پهلوی اختلاف طبقاتی به حدی رسید که در حاشیه شهرهایی مانند تهران حلبی آبادها و زاغه نشینی موجود بود. آزادی خواهان و برابری طلبان مخالف پهلوی زیر شکنجه کشته شده و یا در تپه های اوین تیرباران میشدند. جایگاه زن در دوران پهلوی تحفه نبود. اینها همان قوانین خانواده را باضافه اسلام غلیظ تر آوردند. زن در دوره پهلوی یک آزادی صوری در محدوده کمی داشت اما اسیر مناسبات مردسالار خانواده و جامعه و با چهره ای درجه ۲ در جامعه، سیاست و فضای کار روبرو بود.
شعار “مرد، میهن، آبادی” را باید همراه جمهوری اسلامی از دانشگاه بیرون کرد. دوستانی که سهوا این شعار را میدهند را باید قانع کرد و مدافعین آنرا نقد کرد. افکار مردسالار، ملی گرائی فاشیستی و مذهبی و ارتجاعی در دانشگاه جائی ندارند. دانشجویان و مردم علیه همین نظام با همین افکار برخاسته اند. دانشگاه باید آئینه خواستهای واقعی جامعه و جنبش انقلابی باشد. آزادی و برابری زن و مرد، علیه مردسالاری و ارتجاع مذهبی و ملی، علیه جداسازی جنسیستی، علیه فقر و فلاکت، علیه تبعیض و ستم، علیه آموزش مذهبی، علیه نظام طبقاتی و بردگی مدرن مزدی، تریبونی برای دفاع از آزادی و یک نظام شورائی.
مسئله نادرست بودن بعضی اقدامات فقط به شعار خلاصه نمیشود، بلکه اکت ها و یا اعتراضات نیز همواره پیشرو نیستند. در مواقعی شاهد اقداماتی هستیم که نه با موج رادیکال اعتراضات همخوانی دارند و نه با اعتراضات علیه بساط مذهبی تحمیل شده بر دانشگاه سازگار هستند. نمونه بارز این اقدامات نادرست را میتوان در عملکرد بخشی از دانشگاهها در اصفهان و تهران دید که زیاد هم نبودند. روز ۴ آبان در چهلمین روز به قتل رسیدن مهسا امینی تعدادی از دانشجویان در اصفهان و با هماهنگی یک خواننده معترض داخلی و همچنین هماهنگی با دانشجویان در دانشگاهی در تهران با رویکرد پوشیدن لباس مشکی، شمع روشن کردن و سر دادن سرودی که به نوعی سوگواری مذهبی را تداعی میکند، دست به برگزاری مراسم کردند.
ما در شرایطی به سر میبریم که روسری به آتش کشیده و خواهان برچیده شدن کلیت بساط نکبت اسلامی در دانشگاه و جامعه هستیم و در چنین شرایطی عده ای در روز چهلم که خود برآمده از اندیشه پوسیده اسلامی است دست به سوگواری میزنند. هر کسی مجاز است هر طور بیاندیشد و هر طور اعتراض کند، بحث برسر حق نیست، این حق مسلم هر کسی است. بحث برسر این است که این روشها از اوضاع خیلی عقب است، یا دوستانی متوجه نیستند و یا متوجه هستند و آگاهانه میخواهند به عقب ببرند. روشن است بخش عظیم دانشجویان در سراسر کشور بجای سوگواری و شمع روشن کردن دست به اعتراضات رادیکال زده و حتی با سوزاندن روسری و مقابله با نیروهای سرکوب دانشگاه خشم و نفرت خود را از رژیم اسلامی اعلام کرده اند.
قطعا رویکرد منفعلانه و عقب مانده از زمان کنونی، عزاداری در متن اعتراضات رادیکال و کوبنده دانشجویان سراسر کشور، حاشیه ای است و حاشیه ای تر هم میشود. این نقدی دوستانه به کسانی است که عمدتا رادیکال و مبارزند. تاکید من اینست که رویکرد درست اعتراضات قدرتمند در دانشگاه و کف خیابان جهت خلاصی از جمهوری اسلامی است.
۲۷ اکتبر ۲۰۲۲