مقالات

چه تفاوتی در انتخاب سلطنت و رژیم ولایت فقیه وجود دارد؟ سامی آزادمنش

تمامی جریانات دست راستی صرفنظر از ادعاها و سلایقشان همگی بلحاظ سبک و سیاق حکومتداری و منافعی که برای جامعه دنبال میکنند یک جهتگیری و مسیر را طی میکنند. تمامی کسانی رژیم پهلوی را به یاد دارند و یا مطالعات تاریخی وقایع و شیوه زندگی در آن دوران را داشته و دارند منهای کسانی که در آن برهه دارای منصب و منفعت خاصی بوده اند ولو آنانیکه در سیاست همسوی جریانات راستگرا هم باشند بخوبی میدانند که سیستم حکومت پهلوی یک سیستم مستبد و تک نفر محور و تک حزبی از لحاظ سیاسی بوده است که هیچ آراء و اندیشه دیگری را تحمل نمی کرد، در واقع میراث بجا مانده آن زمان یعنی زندانها و بیدادگاهها و ارتش مافوق مردمی تا دندان مسلح و ساواک مخوفش و ایجاد رعب و هراس از نام بردن از شاه ماهیت منش دیکتاتوری رژیم پهلوی را نمایان میکند.
اما از لحاظ اقتصادی این دوران متعلق به سیستم حاکمیت فئودالیسم و دوران تاریک قلدری مالکین و اربابان ستمگر و قلدریست که توجه هر انسانی را به قلدری رضا خان معطوف میکند، مصداق بارز عملکرد ارباب رعیتی که خوانین نقش ژاندارم مسلح را در تمامی سرزمین ایران ایفا میکردند و خون رعایا و دهقانان را تو شیشه میکردند و در این راستا مالکین و خوانین با دولت مرکزی مشترک المنافع و دست در دست شاه داشتند.
هنوز برگه ها و اوراق مستندی از آن دوران در کتب تاریخی و برای مطالعات این نسل از طرف جمهوری اسلامی منتشر نشده است و اگر هم انتشاراتی بوده خیلی کم بوده و همه جانبه نیست، رژیم پهلوی با این مختصات کلی هنوز قابل توضیح نیست و عصر طولانی آن دوران نیاز به صد من کاغذ برای بیان واقعیاتی دارد که هنوز فاش نشده اند، نبود اجازه فعالین مخالف پهلوی و انتشارات و رسانه مخالف به شکلی بود که تنها فعالیت آزاد آنی بود که در دفاع از دم و دستگاه جبار پهلوی و تعریف و تمجید از سلطنت باشد، هرگز صدای دهقان و کشاورز و خوش نشینان (افراد فاقد زمین و زراعت) شنیده نشد اما هیاهوی اربابان و ژاندارمری و ارتش و سلطنت طلبان تا کاخ سفید بولتن میشد.
راستی مراسمهای پرطمطراق و پرهزینه تاجگذاری برای تبلیغ کدام منافع اجتماعی و طبقاتی بود؟ زمانی که پهلوی وارد عصر صنعتی شد ارباب رعیتی جای خود را به میدان و دوران نوینی داد که نیروی کار ارزان کارگران در شرکتها و کمپانی های وابسته و مونتاژ غربی به حراج گذاشته شد زیرا بسرعت نیروی کار جوان کشاورزان در خدمت صنعت و سرمایه داری جدید قرار گرفت. این یک موج جدید و تغییر نظام اقتصادی از فئودالیسم به سرمایه داری بود که شاه آن را انقلاب سفید نامید، این همان دورانیست که خوانین ستمگر و قلدر حاضر به تسلیم اراضی قرق شده شان به خوش نشینان نبودند و در عوض برای خوش خدمتی به شاه و دولتش زمینهای غضب شده را به اداره ای بنام اوقاف تحویل دادند. زیرا معتقد بودند رعیت لیاقت تصاحب زمین را ندارد، خوانین خود را خدای رعیت و زمین میدانستند.
هنوز هم مالکین این خصلت اخلاقی خود را که در واقع یک ماهیت طبقاتی دارد از دست نداده اند. کم نبودند دخترانی از طبقه فئودالها که موفق به ازدواج نشدند زیرا پدران و مادرانشان دختران خود را در حد و شان ازدواج با طبقه رعیت و کشاورز نمیدانستد. حالا دیگر خشونتهای خوانین و روایات آن دوران بماند که بحث را طولانی میکند. با این توضیح اندک رژیمی با این ماهیت را امروز طرفداران سلطنت طلبان در خارج با همه توان خود سعی در وارونه جلوه دادن حقایق دارند و از آن دوران یک بهشت میسازند، فی الواقع این انتخاب جامعه را بین دو دوران بد و بدتر و یا هم وزن را با تمام ابعادش به خورد افکار عمومی میدهند.
رژیم جمهوری اسلامی تمام ماحصل تجهیزات و تسلیحات و دستگاههای سرکوب پهلوی را تحویل گرفت و با کشتار مخالفین جلو رفت .شاید تنها تفاوت دوران پهلوی با حکومت جدید در این باشد که حجاب در دروان شاه آزادتر بود و این همان دفاع تمام قد “پهلویسم” از واژه آزادیست!!!
رژیم پهلوی دوران آموزش و ترویج آخوندیسم و زیارتگاهها بود، زنان هنوز از دار قالیبافی و کار کمرشکن در خانه و مزرعه رها نشده بودند که رژیم تازه به دوران رسیده با قید و بند ملحفه و حجاب به سرکوب فرهنگی و اجتماعی نیمی از جامعه پرداخت زیرا نیک میدانست تبدیل جامعه به دو بخش مردسالار و زن ستیزی به انشقاق در جامعه بنفع نظام حاکم کمک شایانی میکرد که هنوز هم این رژیم با اعمال سرکوب و سلب آزادی زنان به این تفرقه جنسیتی دل و چشم امید دوخته است.
بلحاظ سیاسی جمهوری اسلامی میراثدار همان نظام سابق است ولی فقیه و آیات الله های ملکوتی!! با نسخه شریعت به جنگ هر تفکر سیاسی و جنگ احزاب سیاسی رفت و برای قلع و قمع مخالفین از کوششی فروگذار نکرد، بیش از ٤ دهه خونین و یک تاریخ مملو از اعدام و کشتار فضای سیاسی را بشدت مسدود و محدود کرد، نبود رسانه ها و تریبون آزاد و فضای اختناق به گونه ای بود که این حکومت نیز به سان حکومت پهلوی تاریخ را یکطفره نوشتند و از ستمهای ناروا بر آزادیخواهان و مخالفان لب نگشودند و بلاعکس اقدام به مظلوم نمایی هم کردند. مستمسک قرار دادن استفاده از دین و مذهب و ایجاد اختلافات مذهبی و قومی ابزار دوام و قوام این نظام جدید شد.
فضای مقدس مآبی و ترویج خرافات هم در آموزش و پرورش و در سطح جامعه نتوانست چشم توده های مردمی را از دیدن حقایق کور کند، جوانان این نسل با استفاده از تکنولوژی خبررسانی و رسانه ای آزاد و تلاش انقلابیون واقعی دروغ این توهم پراکنی های سلطه حاکم اسلامی را باور نکرد و به این دیکتاتوری حاکم واکنش نشان داد. از لحاظ اقتصادی نیز رژیم اسلامی همزاد رژیم پهلویست، ماهیت این سیستم هم یک حکومت الیگارشی و کاملا فاسد و غرق در بیعدالتی و استثمار عریان جامعه کارگریست. اعتراظات و تجمعات کارگری و اصناف مصدق این مدعاست. ناگفته هویداست که این رژیم تا فرق سر در منجلاب بحران گیر افتاده است و دست و پازدنهایش به نجات او هیچ کمکی نمیکند.
تنها تفاوتی که تلویحا جمهوری اسلامی را با خاندان پهلوی تمایز میدهد در اینست که رژیم فعلی هر چهار سال یکبار یک دولت فیلتر شده و مهندسی شده خادم و دست پرورده حکومت را سر کار میآورد که آنرا حکومت جمهوری میدانند. گرچه این دولتها از سوی ولی فقیه و رهبر نظام هدایت و دیکته میشوند اما نفس و ذات همین دولتها هم مبتنی بر ‌آراء توده ها نیست و اگر هم بدرجه ای باشد از ماهیت یک سیستم بازار آزاد اقتصادی متعارف در عصر سرمایه داری کم نمیکند. طبعا تمامی این نظامهای جمهوری حاکم بر جهان با اداره پارلمانی و وزیر و وکیلش همگی در عرصه سیاسی و حکفرمانی در یک کاتگوری میگنجند. نظامی با دولت و کابینه و وزراء در خدمت اقتصادی با مبانی تئوریهای رایج دفاع از مالکیت خصوصی و سرمایه داری و انباشت سرمایه است که شهود و گواهی این همه خشونت طبقاتی و ملی و جنسی دلالت بر حاکمیت این نوع سیستمها دارد. کم رنگ بودن و یا پر رنگ بودن خشونت و ستم در جوامع سرمایه داری به میزان ایستادگی و مبارزه طبقاتی در آن جوامع بستگی دارد نه خوب یا بد بودن حاکمیت سرمایه داری.
جهان معاصر از درد تازیانه این سیستمهای دست راستی با هر شکل مطبوعش مینالد. پس عملا هیچ تفاوتی در نظامهای مختلف حاکم بر جهان اعم از سلطنت و جمهوری و دمکراسی پارلمانی وجود ندارد، وقتیکه بدقت به شیوه حکومت در کشورهای دمکراسی خواه در قلب اروپا مینگریم از مشارکت و همدستی در ارتکاب به جرم و تهاجمات خارجی و بازیهای دیپلماتیک و شیادی آنان در عرصه بین المللی و اداره حکومت با رویه های رایج طبقاتی و دو صف مجزایی طبقاتی و تضادهای موجود میتوان بسهولت ماهیت همه دولتهای حاکم را تعریف کرد.
آزادی، برابری و سوسیالیسم تنها گزینه رهایی بشر از یوغ بردگی است. تعالی انسان در گرو تحقق سوسیالیسم بعنوان یگانه راه حل گسستن زنجیر استثمار و بردگی و بربریت از یوغ انواع ستم حاکم بر جهان است. نظامی که قوانین حاکم بر سرنوشت انسان را با فرمولی جدید و در برسمیت نشناختن مالکیت خصوصی بعنوان سرچشمه مهمترین قیود بندگی و بردگی مینویسد. نظمی است که اساس آن انسان است. زنده باد سوسیالیسم!
١٥ اردیبهشت ٢٠٢٣