عمارت چهل و یکساله جمهوری اسلامی در حال فرو ریختن است. زمینه های فروریختن آنرا مقاومت و اعتراضات مردم و جنبشهای درگیر از جمله کمونیستها، جنبش کارگری، جنبش آزادی زن و اعتراضات دانشجویان در ایران میسر کرده است. این رژیم با بحران لاینحل اقتصادیش، با سرکوب مستمر سیاسی و فرهنگی اش، با چهل و یکسال تجویز جهالت و بربریت در میان مردم، با صدها هزار اعدامی و زندانی و مفقود کردن فعالین سیاسی، با موج وسیع فقر و بیکاری، با بیمار کردن یک جامعه در ابعاد وسیع و به اعتیاد کشاندن میلیونها جوان در هیچ ظرفیتی قابل تحمل نیست.
هرچه جمهوری اسلامی جندالله و حزب الله به کشورهای منطقه صادر میکند، در مقابل جنبش کارگری، زنان و دانشجویان با پشتیبانی میلیونها انسان از داخل و خارج، صفوف کمونیستها و هوادارن آزادی و برابری مستحکمتر میشود. به قدمت همه آن سالها که به روی زنان اسید پاشیدند، زندانشان کردند، تجاوز و اعدام و جنایت و تحقیر و درندگی به خرج دادند، رژیم نتوانست استقامت مردم را درهم بشکند. جنبشهای برحق و فعالین آن چون فولاد آبدیده شدند. مردم جداسازی ها را در زمان حکومت آپارتاید اسلامی برهم زدند. زنان جوان قانون حجاب اجباری را به “بد حجابی” بدل کردند و در میادین و اماکن عمومی در حال برداشتن آن هستند. نفاق و دو دستگی در میان مردم راه انداختند، اما فعالین و مبارزین آگاه اتحاد را به خیابانها آوردند. کار عظیمی در این همه سالها انجام شد و اینرا فقط فعالین و جنبشهای کارگری، زنان و دانشجویان، جنبشی که سالهاست به جمهوری اسلامی “نه” میگوید ممکن ساخته است.
رژیم در دو سال آخر حیات ننگینش و در اعتراضات آبانماه وحشیانه به سرکوب هرگونه اعتراضی دست زد. به خیال باطلش میتواند مردم را به عقب نشینی وادارد ولی چنین نشد. در بحبوحه انتخابات، وقتی که قهر مبارزین تمامی ندارد قولهای سرخرمن به بخشی از جامعه از جمله زنان میدهند تا زنان را پای صندوق رای بیاورند. روحانی میگوید باید زنان در قانون گذاری مشارکت داشته باشند و زنان وزیر شوند. روزنامه نگاران مینویسند که یک سفیر زن در زمان روحانی به خارج کشور اعزام شد. بماند که وزیر و سفیر شدن در دولتهای اسلامی فرقی به حال و روز وضعیت اسفبار زنان در جمهوری اسلامی نمیکند. تنها جنسیت مجرمین و مسئولین جنایات علیه مردم بویژه زنان جابجا میشود.
جنبش آزادی زن جایگاه ویژه ای در این مرحله از تحولات سیاسی ایران دارد. در این چهار دهه از تاریخ ایران ما همچنین شاهد بودیم که طیف های متعددی از زنان که مستقیما از بدنه دولت و مجلس نبوده اما در حاشیه حکومت زیسته اند، در دالانهای این عمارت ضد زن به دنبال معجزه “حق زن” بودند. زنانی که معتقد بودند وضعیت زنان در جمهوری اسلامی بهبود یافته یا در حال بهبود یافتن است. زنانی که فکر میکردند با لابی کردن با بخشی از رژیمی ها میتوانند حقوقی برای زنان دست و پا کنند. اینروزها این زنان در حال بازبینی کارنامه چهل و یکساله خود هستند. خجولانه از چشم امید به یک رژیم جنایتکار بستن و تایید آن لیست ندامت نامه ها بالا میگیرد. تا همینجا که این طیف تصمیم به گسست از جمهوری اسلامی دارند ما آنرا بهتر از دفاع از جمهوری اسلامی میدانیم. هرچند واقفیم که این تغییر مکان بین دو جنبش ارتجاعی بورژوائی است، از ملی اسلامی ها می کنند و به ناسیونالیسم پرو غرب ملحق میشوند. دلیل اینکار صرفا اینست که بوی الرحمان رژیم اسلامی را شنیده اند. اما گناه تایید و دفاعشان از جمهوری اسلامی را بقدمت چهل و یکسال جنایت عریان باید به پای خودشان بنویسند نه “ما”. شیرین عبادی یکی از آنهاست. ندامت نامه عبادی را حتما روی سایتهای ایرانی براحتی میتوان جستجو کرد.
در سالگرد انقلاب ۵۷ از این طیف انسانهای غیر مسئول میدیای ایرانی در خارج کشور را جذب کرده است. چه توبه کنندگان و چه رسانه های دولتی، جنبش آزادی و برابری، جنبش چپهای معترض به رژیم جمهوری اسلامی را مسئول فاجعه بسرکار آمدن این رژیم معرفی میکنند! برعکس، این جنبش ما بود که از روز اول به جمهوری اسلامی، این ارتجاع و محصول مشترک غزب و نیروهای اپوزیسیون اسلام زده “نه” گفت. ما کمونیستها، در کنار مبارزین چپ و فعالین آزادی و برابری برای یک لحظه این رژیم را تایید نکردیم و با آن جنگیدیم. سوال از عبادی این است که خانم شما که بچه نبودید. ناسلامتی وکیل بودید. همانزمان من نوجوان و هزاران نفر چون ما نه گفتیم و ایستادیم، شخصا بخش زیادی از خانوادهام را در جنگ با این رژیم از دست دادم، سالها در صفوف رزمندگان در کردستان جنگیدم، سالها در خارج کشور علیه این رژیم جنگیدم و هنوز هم در جنگم. من و امسال من بسیار زیادیم. ما انتخاب خود را چنین کردیم. شما جمهوری اسلامی را مانند توده ای ها از روز اول انتخاب و یا تایید کردید. عیب بزرگتان خانم عبادی وقتی عیان شد که دو دهه بعد، بدنبال این همه جنایت رژیم، از سکوی جایزه صلح نوبل برای جمهوری اسلامی تبلیغ میکردید و میگفتید که “اسلام با دمکراسی مغایرت ندارد” و با این اظهارات هدفتان امتیاز خریدن برای جمهوری اسلامی از غرب بود. از کشوری آمده بود که هر روزِ آن حمام خون بود. ما در بیرون سالن جایزه صلح فریاد میزدیم مرگ بر جمهوری اسلامی، مسبب کشتار و جنایت، شما میگفتید که بیایید تا با اسلام و جمهوری اسلامی آشتی کنید. در ندامت نامه ات اشاره ای به این ندارید. این تغییر ریل و میانبر زدن از حقیقت، حقیقت آنطور که هست نه آنطور که شیرین عبادی ها میگوید را براحتی نمیتوان دور زد. ما اجازه نمیدهیم. اینجاست که مرور بر تجارب انقلاب ۵۷ ضرورت پیدا میکند.
زنان مبارز! فعالین خستگی ناپذیر!
نقش فعالین زن در روزهای خطیری که برای یک انقلاب دیگری آماده میشویم مهم است. سازمانیابی و تشکل سازی حول مهمترین خواستهای زنان، اتحاد با نیروهای همفکر و جنبشهای در حال نبرد با رژیم، اطلاع رسانی و کار مستمر در میان زنان و جوانان دست شما را میبوسد. نیروی عظیمی از زنان و جوانان به خیابانها میایند و منتظر پیام شما هستند. آمادگی و سازماندهی تان به آنها اعتماد میدهد که به دنبالتان بیایند. جنبش آزادی و برابری زنان بر روی همه نرمهای اسلامی و رژیمهای تاکنونی که از زنان بعنوان نیروی ذخیره استفاده میکنند، خط بطلان میکشد. خواستهای برابری طلبانه برای بهبود وضع زنان را باید صریحا در صدر هر اعتراض و تجمعی مطرح کنیم. قانون اساسی جمهوری اسلامی باید منحل و بر ویرانه آن احکام برابری طلبانه، با بالاترین دستاوردهای بشریت برای برای زن و مرد ضمانت شود. باید پایه های زنجیروار سنتهای مردسالارانه و عقاید پوسیده مذهبی را گسست. رفاه و امنیت، کاریابی، آموزش و عدالت باید تضمین شود. تمام اسناد مربوط به سنگسار زنان، اسید پاشیدن، حجاب و اجبار و جریمه پردازی آن، آمار زندانیان سیاسی، تجاوزها و شکنجه ها و اعدام ها، گزارش تحصن و اعتصابات و به گلوله بستن کارگران و دانشجویان، گزارش تدریس احکام شریعه، تجاوز به کودکان زیر سن به نام ازدواج، صیغه، چند همسری، اشاعه فحشا و گرسنگی خانواده بی سرپرست، اذیت و آزار شهروندان منتسب به “اقلیت”های قومی و مذهبی، حمله پاسداران، حزب الله و شعبان بی مخهای اسلامی به زنان، زمینه سازی صدها قتل ناموسی و ترویج زن ستیزی از منابر مساجد، صدها مورد دیگر همه و همه را باید برانداخت و در دادگاههای مردمی مسببین و مجرمین آن تاوان پس بدهند. مساجد در چهار دهه تاریخ ایران مرکز جهل و بدبختی مردم بویژه زنان بوده و هنوز هست. در این مساجد و همه اماکن اسلامی ترویج خرافه و جهل باید ممنوع شوند، بغیر از عبادت مذهبی و امر خصوصی بزرگسالان نباید به آنها راه داد که هیچ نقشی در جامعه داشته باشند. دولت باید بطور کامل آنها را تحت نظر و کنترل قرار دهد.
در این روزهای انقلابی وقتش رسیده که جداسازی و حجاب را بطور علنی در میادین و خیابانها برهم زد. در صفهای مختلط و بدون روسری با شعار نه به حجاب، نه به آپارتاید جنسی از شرکت کنندگان در تجمعها بخواهید که از شما پشتیبانی کنند. خلق و خوی مردسالانه هنوز بر جامعه ما سنگینی میکند. با کارهای جمعی میتوان فشار آنرا کم کرد. تظاهراتهای جمعی بهترین مکان برای برملا کردن و رسوا کردن چنین اخلاقیاتی هستند. با حقه و زور ادیان و باورهای زن ستیز مذهبی را به جامعه حقنه کردند، با کار آگاهگرانه و جنبشی این اخلاقیات را به زباله های تاریخ میفرستیم. در خیابانها و محافل جنبش خراب کردن صندوقهای رای و براندازی این رژیم براه افتاده است. با لیست کشتار قربانیان از دست رفته و مفقود شده، با پرچمهای پر از خواستهای برحق و با شعار “جمهوری اسلامی، نمیخواهیم، نمیخواهیم” خیابانها را از دستشان در بیاوریم. پیام ما، از ایران تا هر کجای دنیا که هستیم همین است: مرگ بر جمهوری اسلامی! پبش بسوی انقلاب کارگری! پیش بسوی آزادی و برابری!
از امروز تا هشت مارس روزهای زیادی نمانده است. کارهای زیادی پیشارویمان است. این روز میتواند در تاریخ این تحولات بیاد ماندنی و پردستاورد باشد. پیش بسوی اعتراضات و مراسمهای پرشکوه روز جهانی زن!
اول اسفند ١٣٩٨