پاسخی کوتاه به رفیق مصطفی اسدپور
رفیق مصطفی اسدپور در مطلبی تحت عنوان “عروج ناخواسته، سقوط آگاهانه، هر دو با ریسمان کورش مدرسی” به نقد دو اعلامیه دفتر سیاسی “تجمع ناکام شورشیان ١۴ دسامبر” و “دفاع از حرمت کمیته مرکزی منتخب کنگره چهار” پرداخته است. با خواندن مطلب، خواننده به فوریت این پیام را در می یابد که کورش مدرسی را نباید نقد کرد.
شخصا” از مصطفی اسد پور که در دو ماه گذشته در کنار حزبیت ایستاده بود،انتظار بیشتری داشتم. انتظار داشتم در مطلب اخیرش در مورد مضمون و محتوای سخنرانی کورش در تجمع ضد حزبی اخیر تحت نام کنگره اضطراری که ادامه و سیر طبیعی بحث “طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” و “بیانیه حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی دارد” علیه تحزب کمونیستی و ادامه بحثهای انحلال طلبانه قبلی است،اظهار نظر کنند.
برایم سخت است قبول کنم، مصطفی اسدپور بجای دفاع از حرمت سیاسی اعضای کمیته مرکزی، نه تنها اتهام “فساد سیاسی” از سوی کورش را رد نمی کند بلکه علاوه بر توجیه این اتهام، اتهامات دیگری نظیر”پخمگی” و” بی اشتهایی سیاسی” را هم به آن اضافه می کند! او حملات کورش علیه اعضای کمیته مرکزی در غیاب آنان را “استیضاح” می نامد اما توضیح نمی دهد تجمعی که خلاف موازین و اصول سازمانی به نام حزب حکمتیست سازمان داده شده مشروعیت و قانونیت خود را از کجا گرفته است؟ بجای توجیه این به اصطلاح “استیضاح” از سوی کورش و شرکت کنندگان آن جلسه کذائی آیا لازم نبود مصطفی در مورد رسمیت و مشروعیت خود آن جلسه توضیح دهد؟ مرجع فراخوان دهنده این نشست جمع ۴ نفره دفتر سیاسی است که به گفته خودش مصطفی آنها را با آن تیتر خودخوانده “دفتر سیاسی” به رسمیت نمی شناسد و در ابتدای مطلبش بر قانونی بودن دفتر سیاسی رسمی حزب حکمتیست تاکید دارد. سئوال من از رفیق مصطفی این است: تجمعی که فراخوان دهنده اش فاقد مشروعیت است چطور میتواند خودش به خودش رسمیت بدهد و اعضای کمیته مرکزی منتخب کنگره رسمی حزب را استیضاح کند؟ مصطفی چرا در مورد این آسمان و ریسمانی که هر دو سر آن به کورش وصل می شود سکوت کرده است؟
مصطفی معتقد است “هر درجه از تخطی” از طرف کورش مدرسی بدلیل خدماتی که ایشان در گذشته به حزب کرده اند شایسته چشم پوشی بوده و کورش باید مصون و مبرا از نقد باشد! چرا؟ رفیق مصطفی در دنیای سال ۲٠١۲ چرا باید از یک شهروند عادی این هفت میلیارد ساکن کره زمین بخواهد که شهروند دیگری را از نقد و پرس و جو مصون بداند؟ آیا اگر رفیق مصطفی از کارگری بخواهد عملکرد نماینده کارگران در فاصله دو مجمع عمومی را زیر نقد و پرسش نبرد چون در گذشته به کارگران خدمت کرده است، آن کارگر از او می پذیرد؟ چرا ما در یک حزب کمونیستی باید بپذیریم؟ در بهترین حالت کورش با تمام خدمات گذشته اش چرا نباید در برابر عملکرد خود در نقش سازمانده شورش ١۴ دسامبر جوابگو باشد؟ چرا نباید از بابت شرکتش در تجمعی با عنوان ساختگی “کنگره اضطراری” و “کنگره پنجم حزب حکمتیست” توبیخ بگیرد به جای اینکه او برای تقصیر نکرده ها درخواست توبیخ کند؟ این مقام مصون از پرسش را کدام مرجع انتخابی، کدام بند اساسنامه به شخصی به نام کورش مدرسی داده است؟ چرا این پرسشهای من “قرمز” است رفیق مصطفی؟ حزب حکمتیست برای کنگره اضطراری موازین اساسنامه ای روشن دارد (ماده ۹ متمم اصول سازمانی)، برای کنگره هایش موازین دارد که بدیهی ترین آن انتخابی بودن نمایندگانش است. کجای دنیا با کمتر از یک سوم نمایندگان کنگره چهار که غروب روز دوم و بلافاصله بعد از تقدیم گل به کورش مدرسی، نمایندگیشان اکسپایر شده میتوان “کنگره پنج” و بدتر از آن “کنگره اضطراری گرفت؟ رفیق مصطفی جواب بدهید، خوشبختانه شما در آن تجمع شرکت نداشته اید پس کمی به من لطف کنید و سوالم را جدی بگیرید، بالاخره این کنگره عادی بود یا اضطراری؟ این تجمع کنگره بود یا نبود؟ کورش مدرسی و دیگران در این تجمع از کدام مرجع صلاحیت و اختیار آن را گرفته بودند که درباره عملکرد من و شما و 46 عضو دیگر کمیته مرکزی به قضاوت بنشینند و حکم توبیخ صادر کنند؟ اگر حزب ما قانونا در یک کشور قانوندار ثبت شده بود نمی توانستیم شکایت کنیم؟ دنیای آن تجمع بیربط به همه پرنسیپ های هر سازمان و تشکل جدی، چه دنیائی بود؟ جز دنیای وارونه سکتی چه نامی بر آن میتوان گذاشت؟ لطف کنید و جواب بدهید رفیق مصطفای عزیز! فلسفه وجودی تحزب، پایبند بودن به اصول مورد توافق اعضایی است که داوطلبانه در یک حزب جمع شده اند، جایگزینی این فلسفه وجودی با گروهی پیرامون “خط” کورش مدرسی و “خط قرمز”ی که به دور او کشیده شده است چه معنی دیگری جز قدیس تراشی و فرشته سازی دارد؟ بعد از این همه سال دفاع از حقوق جهانشمول انسان و این همه برافراشتن پرچم آزادی و برابری چطور می توان پذیرفت ساکت بود و نقد نکرد چون به قول شورشیان دسامبر “کورش مدرسی خط قرمز” است؟ اگر کس دیگری بود مشکلی نبود؟ آیا واقعا خود شما رفیق مصطفی این چنین فکر میکنید؟
متاسفانه مصطفی از ابتدا تا انتهای این مطلب تلاش کرده است نقش و تاثیرات مخرب عملکرد کورش مدرسی در تنش و بحران سه ماه اخیر را پرده پوشی کند و سعی می کند این کار را با مدد گرفتن از تاریخ فعالیت سالهای گذشته کورش در حزب حکمتیست به سرانجام برساند. ایشان به ناحق نقد تند و تیز ما را “غیظ و کینه” علیه کورش ترجمه کرده و آن را حمله “بیجا” علیه کورش مدرسی می داند!
رفیق مصطفی اسدپور نباید فراموش کرده باشند که ، پس از کنگره چهار کورش نقش رهبری غیر رسمی را برای خود قایل شد و با ارسال نامه های تهدید آمیز و دادن اولتیماتوم عملا در مقابل رهبری حزب و اعضای کمیته مرکزی دست به کارشکنی زد اما بخشی از رهبری حزب زیر بار کارشکنی او نرفتند و در مقابل آن ایستادند.
رفیق مصطفی از نقد سیاستهای کورش در دالانهای حزب نوشته اند ادعایی که واقعیت ندارد.من و رفقای دیگر نه در دالانها و کریدورهای حزبی بلکه به صورت علنی بحث تحزب کمونیستی کورش را نقد کردیم. تا آنجا که مباحث و ماتریال آن موجود است در برخورد به اوضاع سیاسی و سیاست حزب در بعضی از عرصه ها نقدهای روشنی در مقابل مباحث کورش مطرح شده اند. اما کورش یا به دلیل غیر قابل دفاع بودن بحثهای مورد نقد قرار گرفته اش و یا بدلیل جایگاه ویژه ای که برای خود فرض گرفته و برخی از رفقای طرفدارش هم برای ایشان قائل بودند زحمت جواب دادن به منتقدان را به خود نداده است.
رفیق مصطفی بهتر از هر کسی می داند، بحثهای اوضاع سیاسی و قطعنامه های متعدد دو دیدگاه دخیل در کنگره چهار و پلنومهای کمیته مرکزی به پیشنهاد چه کسانی کنار گذاشته شد؟ چه کسانی در دفتر سیاسی مانع از انتشار نقد ما به بحثها و سیاستهای جدید کورش شدند؟ خود رفیق مصطفی می داند مبتکر شیوه های محفلیستی و توافقات پنهانی و جلسات غیررسمی چه کسانی بودند. همه و ازجمله رفیق مصطفی می دانند که تنها چند ساعت بعد از “شورش” اقلیت دفتر سیاسی علیه اکثریت دفتر سیاسی، کورش مدرسی بیانیه هفت صفحه ای خود را در تایید اقدام اقلیت منتشر کرد! آیا مصطفی این اقدام کورش را قابل استیضاح و مجازات حزبی می داند یا بی تفاوت از کنار آن می گذرد؟
رفیق مصطفی متهم کردن اعضای کمیته مرکزی از سوی کورش به فساد سیاسی در دادگاه جناحی بدون حضور “متهمان” و دادن امکان دفاع به آنها را توجیه کرده و بر آن صحه می گذارد. اما توجه نمی کند که وارد آوردن اتهام به اعضای کمیته مرکزی به چه منظوری بوده و قرار است به تحقق چه هدفی کمک کند؟ آیا غیر از این است که کورش با این کار قصد دارد نقش اصلی و محوری خود را در شورش علیه رهبری منتخب پلنوم 22 پرده پوشی کند؟
ارزیابی رفیق مصطفی از توبیخ تشکیلاتی 48 عضو کمیته مرکزی و علی البدلها با پیشنهاد کورش چیست و چگونه آن را توجیه می کنند؟ آیا تنبیه دسته جمعی اعضای کمیته مرکزی از نظر مصطفی ربطی به سنت کمونیسم کارگری دارد؟ آیا مورد مشابه دیگری از این گونه اقدامات در احزاب کمونیستی سراغ دارد؟
بعد از بیست سال که از انتشار مباحث کمونیسم کارگری و سیاست سازماندهی و سبک کار کمونیستی می گذرد،تئوریزه کردن شورش علیه رهبری تحت عنوان “اصالت از پایین”، آیا معنایی بجز بازگشت به عقب و رواج آنارشیسم و پوپولیسم تشکیلاتی دارد؟ بحث سلسله مراتب تشکیلاتی در تحزب کمونیستی چه زمانی جای خود را به بحث بورژوایی “بالایی ها و پایینی ها” و اصالت از پایین داده است؟
رفیق مصطفی اسدپور عزیز شما هم مانند همه ما این حقایق را می بینید اما متاسفانه به نظر می رسد که به ناحق اسیر کیش شخصیت کورش مدرسی هستید. درست است کورش در مقطعی نفر اول رهبری این حزب بوده و خدمات شایانی به این حزب کرده است، کسی منکر این واقعیت نیست اما این مسئله نمی تواند دلیلی بر مصون ماندن ایشان از نقد سیاسی باشد. چرا کورش باید مستثنی باشد؟ آیا شما قبول دارید که انسانها در بطن اوضاع سیاسی، اجتماعی انتخاب سیاسی متفاوت و جدید می کنند؟ کورش مدرسی به وضوح انتخاب سیاسی جدیدی کرده است و بحث “طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” او تمام قد نشانگر انتخاب سیاسی جدید ایشان است.
از نظر همه ما توهین شخصی به دیگران کاری مذموم و ناپسند است اما نوشته ها و اعلامیه های حزب ما تنها نقد تند سیاسی به یک سری عملکرد کورش مدرسی و اقدامات انحلال طلبانه ایشان علیه حزب حکمتیست است. آیا مصطفی می تواند یک مورد توهین شخصی به کورش مدرسی را در آن دو اعلامیه به ما نشان دهد؟ کورش به شهادت عملکرد چند ماه گذشته اش در تحمیل انشعاب به این حزب نقش اصلی و محوری داشته است و این حقیقت بر کسی پوشیده نیست. اعلامیه های ما این اقدامات او را با محکمی تمام مذموم اعلام کرده و افشا نموده است. آیا از نظر رفیق مصطفی این موارد توهین است؟
رفیق مصطفی اسد پورعزیز، کاش یکصدم این حساسیت و برافروختگی را برای سایر رفقای سی ساله تان هم داشتید. کاش توهین جناح مقابل علیه رفقا فاتح شیخ، حسین مرادبیگی, سلام زیجی و رحمان حسین زاده و … هم حساسیت شما را برمی انگیخت و در دو سطر به این رفقایی که ما را مش قاسم و دن کیشوت و شخصیت ناسیونالیست و غیره و غیره خطاب می کردند، تذکری ساده می دادید. این برخورد دوگانه شما از کجا ناشی می شود؟ این کیش شخصیت قرار است تا کی و تا کجا ادامه یابد؟ چرا نقد عملکرد و سیاستهای کورش مدرسی در نظر شما به معنای به آتش کشیدن افتخارات گذشته است؟ آیا عملکرد گذشته اشخاص می تواند دلیلی بر نادیده گرفتن خطاهای آنان در حال و آینده باشد؟ این چه توجیهی است؟ پشت کردن دهها نفر از اعضای حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری به کمونیسم و مارکسیسم را چگونه توجیه می کنید؟ چرا دفاع از حزبیت سیاسی و تحزب کمونیستی را “سقوط” می نامید؟ کیش شخصیت و تقدیس افراد از جانب هر انسانی عملی ناخوشایند و نادرست است، اما انجام این کار توسط کمونیستها بسیار دردناکتر و کشنده تر است.
2012-03-07
17 اسفند 1390