مقالات

اعتصاب نفت تهدیدها و فرصت ها سیاوش دانشور

اعتصاب کارگران صنایع نفت به بیش از هفتاد مرکز و شرکت گسترش پیدا کرده و در عین حال با موانع، توطئه ها، جنگ منافع جناح ها و پیمانکاران و مدیران روبروست. سرنوشت اعتصاب جاری و پیشروی آن در گرو پس زدن سیاستهای ضد کارگری و تعیین تاکتیک های دقیق برای پیشروی است.

اهداف متناقض کارگران و کارفرمایان
اعتصاب و اعتراض کارگران نفت روشن و بدون تفسیر است. خواست افزایش دستمزد، تغییر شیفت کار به بیست روز کار و ده روز مرخصی، الغای شرکتهای پیمانی و انعقاد قراردادهای مستقیم با وزارت نفت، امنیت شغلی و رفع تبعیض بین کارگران، خواستهای رفاهی مانند تعذیه و بهداشت محل کار و خوابگاه ها و سرویس های رفت و آمد تفسیربردار نیستند. تامین هربخش از اینها یا مستقیما و یا غیر مستقیم و در تحلیل نهائی، موقعیت بهتری به کارگران میدهد و میزان بسیار کمی از سود سرمایه داران متفرقه از شرکت نفت تا پیمانکاران و کارفرمایان متعدد را کاهش میدهد.

کارفرمایان نیز جنگ و رقابت خودشان را دارند، در جناح های حکومتی سنگر گرفتند و خرده حساب هایشان را نیز در مجموعه صنعت نفت تسویه می کنند. وزارت نفت و پیمانکاران متفرقه عملا باهم کار می کنند و یک منشا دارند و به هم نیاز دارند. اگر موضوع را ساده کنیم میتوان اینطور گفت که وزارت نفت و دولت بجای اینکه حقوق و مزایا و رفاهیات کارگر نفت و صنایع وابسته را تامین کند، با تقسیم کارگران به موقعیت های حقوقی و قراردادی مختلف، با باصطلاح “برون سپاری” و در واقع واگذاری امور به اخوی هایشان در شرکتهای پیمانی و تعریف سطح حقوق های متفاوت، کل هزینه کارگران نفت و بازتولید آنها را ارزانتر و کل نرخ سود سرمایه را افزایش می دهند. جنگ کارفرمایان متفرقه دولتی و شبه دولتی و نظامی و خصوصی برسر سهم هر کدام از کل سود حاصل از استثمار خشن کارگران صنایع نفت است. در این جنگ تلاش میشود که بخشی از کارگران در سنگر کارفرمایان و باندهای حکومتی و سپاهی بایستند. بعبارتی جنگ مدیران سطح بالا و کارفرمایان در وزارت نفت، که از ابتدا تا به امروز همه چیزش از حقوق و قوانین تا ساختار و نظام اداری و غیره با قوانین جاری حاکم بر عمده مراکز کارگری متفاوت بوده، بخش دیگر جدال کنونی در صنعت نفت است. لایه ای از کارکنان رسمی و متخصص و قدیمی نفت در این دعوا اساسا علیه زنگنه و در کنار رئیسی و کارفرمایان شرکتهای وابسته به سپاه هستند. خط حاکم به سیاست این بخش اعتراض به اجرای قانونی است که در مورد حقوق های ١٤٠٠ مشمول صنعت نفت نمی شود. دولت و مجلس و زنگنه هم وعده دادند که فی الفور و سریع این تبصره و قانونگرائی اشتباه را تصحیح و اعتصاب نهم تیر ماه کارکنان رسمی را منتفی و بخوابانند. دولت و مجلس و امنیتی ها متاسفانه و با همکاری و سکوت کارکنان رسمی نفت در این امر موفق شد.

کارگران رسمی نفت با هر محاسبه و دلیل اشتباهی روز نهم تیرماه وارد اعتصاب نشدند و بیست روز آتی تیرماه را به دولت و مجلس فرصت دادند که سطح حقوق های آنها برای سال ١٤٠٠ را تغییر دهند. زنگنه هم وعده داده همه اینها در فیش حقوقی تیر ماه منظور خواهد شد. اما در مورد افرایش حقوق کارگران قراردادی شرکتهای پیمانی و پروژه ای و مهندسی، که در هفتاد مرکز در اعتصاب اند چطور؟ از روحانی شیاد و جهانگیری سرمایه دار تا زنگنه قاتل کارگران گفتند: “به وزارت نفت مربوط نیست”، به شریعتمداری پاس دادند که طبق قوانین وزارت کار به خواستها رسیدگی شود. گفتند خواستها “فراقانونی” است، یعنی اعتصاب نتیجه ندارد. در کنار آن امام جمعه ها و نیروهای امنیتی و پیمانکاران بخط شدند تا کارگران را با تهدید از هرگونه تجمع، قطع برق و آب و غذا و تسویه حساب از خوابگاهها بیرون کنند. لیست سیاه امنیتی رضاشاهی موسم به بلاک لیست تهیه کردند، چماق ها در هوا می چرخد و اعتصاب در میدان مین هنوز ادامه دارد.

تکرار یک سناریو
در اعتصاب مرداد سال گذشته، بخشی از کارگران اعتصابی تنها وقتی به میزانی از افزایش دستمزد بصورت مذاکرات انفرادی دست یافتند که پیمانکاران با وزارت نفت به توافق جدیدی رسیدند و سطح پرداخت ها و خجم پروژه ها به کارفرمایان خصوصی بیشتر شد. بعبارتی دیگر، وزارت نفت سهم بیشتری به پیمانکاران و مدیران داد و آنها هم مقداری از این سهم اضافی را به کارگران اعتصابی دادند و در بیشتر موارد زیر توافق شان زدند. در واقع در اعتصاب سال گذشته پیمانکاران بیشتر از کارگران اعتصابی سود بردند. تکرار این سناریو با انتشار نامه “انجمن صنفی کارفرمائی شرکتهای مهندسی و پیمانکاری نفت و گاز و پتروشیمی” به زنگنه وزیر نفت مجددا کلید خورد. در این نامه کارفرمایان در مورد توقف پروژه ها هشدار دادند و از وزیر نفت خواستند به مسئله اعتصاب “ورود” کند. همینطور اتمام حجت کردند که “پاسخگویی به درخواست های کارگران اعتصابی از توان شرکت های عضو انجمن ها و سندیکاهای صنفی کارفرمایان از جمله APEC کاملا خارج است”!

تهدیدها و فرصت ها
سیاست سانسور دولتی و بی اعتنائی به اعتصاب به تنهائی جوابگو نیست چون هر ساعت اعتصاب متحمل ضرر و زیان دولت و کارفرمایان است. همه اعتصابیون را هم نمیتوانند اخراج کنند چون تامین و جایگزینی نیروی فنی و متخصص در این سطح غیر ممکن است. هرجا بتوانند به کارگران روزمرد، اورهال و حلقه های ضعیف تر که جایگزینی شان ساده تر است حمله می کنند. لذا سیاست شان اینست که بسرعت و در ادامه خواباندن اعتصاب نهم تیر کارکنان رسمی، اعتصاب جاری را نیز تمام کنند. قرار است داستان سال قبل تکرار شود، کارفرمایان سهم شیر را از اعتصاب کارگران ببرند و کارگران به ذره ای دریافتی بیشتر و چند وعده پوچ تا اطلاع ثانوی سر کارهایشان برگردند. “ورود” زنگنه یعنی وزارت نفت پول بیشتری به دوستان پیمانکارش بدهد تا آنها هم ضمن اخراج و تصفیه کارگران فعال و بلاک لیستی با دیگر کارگران سر حقوق ها چانه بزنند. سرکوب اعتصاب و ایجاد تفرقه میان کارگران و حمله به مرکز ثقل قدرت آنها یعنی اتحاد ایجاد شده، سیاست روز کل حکومت و مدیران نفت و معدودی کارکنان رسمی است که به بوق کارفرما علیه همکاران شان بدل شدند. بموازات اینها امنیتی ها هم بیکار نیستند و با گسترش فضای تهدید و اختناق بازوی اصلی این سیاست هستند.

تهدید دیگر مخدوش شدن چهره کارگران رسمی نفت توسط عده ای معدود رژیمی و بورکرات و یقه سفید است که تاریخا در جنبش کارگری در لایه های فوقانی وجود داشته اند. کارگران رسمی هنوز میتوانند این خسارت را جبران کنند. اعلام همبستگی با اعتصاب همکاران و حمایت از خواست آنها، فاصله گرفتن از سیاستهائی که کارگر نفت را سرباز رئیسی و خامنه ای و نظام می کند، فائق آمدن به این شکاف و ترفند قصابی کارگران به هویت های شغلی متفاوت هنوز بر دوش کارکنان و کارگران شریف رسمی نفت است. سکوت آنها و یا لااقل عدم اعلام نظر رسمی و روشن، میتواند به معنای رضایت آنها از آنچه اتفاق می افتد و پشت کردن به همکارانشان در وسط اعتصاب ترجمه شود. امری که لطمات جدی و زیانباری به جنبش کارگری عموما و به سیمای سیاسی کارگر نفت میزند.

یک ارزیابی دیگر اینست که کارگران پیمانکاری و اعتصابی آلت دست پیمانکارانی شدند که برای زنگنه و وزارت نفت نقش مهره بازی رقابت جناحی را ایفا می کنند. این خط استدلالش را روی بافت وزارت نفت و قوانین خودویژه آن و روش کار متکی میکند و مدعی است که کارگران پیمانکار و اعتصابی اصولا آشنا به روال کار نیستند. اساسا “خودجوش” بودن حرکات کارگران را زیر سوال می برد و مدعی است که کارگران پیمانی بیشتر “آب در هاون می کوبند اما برای زنگنه زعفران می‌سایند”! این تحلیل خیلی جناحی است اگرچه از یک قدیمی کار نفتی و “آشنا به روال کار” طرح شده باشد. اگر حقیقتی در این نگرش باشد، این واقعیت است که کارفرمایان همواره میتوانند از اعتصاب و خواستهای برحق کارگران سواستفاده کنند. اما میدان بازی حکومتی ها و جناح ها تا این حد فراخ نیست که با نفت و اعتصاب نفت بازی کنند. حتما تلاش شان را می کنند اما همه چیز در دست آنها نیست و هر حرکت دقیق و تاکتیک درست کارگران میتواند معادله را تغییر دهد.

اما هیچکدام از اینها اهمیت و نقش مهم اعتصاب نفت در سیاست ایران را تغییر نمیدهد. همبستگی بین المللی ایجاد شده حول اعتصاب نفت، حمایت صمیمانه کارگران جهان و منطقه تا بخشهای مختلف جنبش کارگری ایران و مردم دردمند، بسیار قویتر و ریشه دارتر است که پارازیت ها بتوانند اعتصاب را مخدوش کنند. واقعیت اینست که اعتصاب نفت در متن یک شرایط سیاسی بشدن ملتهب و انفجاری، در متن یک نارضایتی عمومی و کارگری اتفاق می افتد و تاثیرات آن نمیتواند محدود به بازی جناح ها و رقابت مدیران و پیمانکاران شود. دیروز رانندگان و کامیونداران کشور اعلام کردند که در حمایت از اعتصاب نفتی ها و برای خواستهای خود وارد اعتصاب می شوند و امروز کامیونداران زنجان اعتصاب را شروع کردند. فضای دعوت به اعتصاب میان بخشهای مختلف جامعه از کارگران حمل و نقل تا معلمان و بازنشستگان و کارگران نانوائی وجود دارد. اعتصاب نفت تا همین امروز به امواج اعتصابی و اعتراضی کمک کرده است و امید جدیدی آفریده است.

محدودیتها و کمبودهای اعتصاب نفت نباید از چشم پنهان بماند. اما این فرصت هنوز هست که حول اعتصاب نفت یک جنبش همبستگی و اعتصابی و توده ای راه انداخت. جنبشی که فی الحال مرزها را درنوردیده و حمایتهای جهانی و انترناسیونالیستی از کارگر نفت و جایگاه سیاسی کارگر نفت را بخوبی می شناسد و حتی براین باور است که کارگران ایران میتوانند ساختارهای تاکنونی روابط کار و سرمایه در منطقه را دگرگون کنند. یک سیاست رادیکال کارگری بدون اما و اگر از اعتصاب نفت و خواستهای آنان حمایت می کند؛ جایگاه و نقش اعتصاب نفت را در تشکل یابی و اتحاد کارگری و سیاست ایران می شناسد و در عین حال علیه موانع و دشمنان قسم خورده طبقاتی کارگران هشیارانه عمل می کند. وظیفه فوری و بلافصل امروز اینست که اعتصاب نفت را میان تهدیدهای واقعی تنها نگذاریم و ار فرصت ایجاد شده بهترین سود را بنفع تشکل و اتحاد بخشهای مختلف طبقه کارگر حول افزایش دستمزدها، کاهش ساعات کار و شیفت کار، امنیت شغلی و نفی خصوصی سازی و شرکتهای پیمانی و زالوهای واسطه بیشتر همگانی کنیم. برای این مهم راهی نیست جر آنکه کارگران به سنت قدیمی و شورائی خود متکی شوند، تنها خرد جمعی و حرکت از منفعت واحد میتواند مبشر اتحاد قوی کارگری باشد. تنها رجوع به امر عمومی و قدرت جمعی میتواند نافی توطئه ها و ترفندهای جبهه درون طبقاتی بورژواها برعلیه کارگران و سواستفاده آنها از اعتصاب باشد. کارگر نفت در هر حال ناچار است منفعت آنی و آتی خود را در اتحاد و قدرت خود جستجو کند. زمان برای وعده و تهدید و تطمیع گذشته است. درود بر اتحاد و رزم کارگران نفت!

سردبیر
١١ تیر ١٤٠٠