اين روزها كه اعتراضات برحق مردم محروم در نقاط مختلف ايران عليه وضع موجود عليه معيشت فلاكت بار، عليه بیآبی و قطعی برق و سفرههای خالی، علیه سرکوب و استثمار سیستماتیک هر روز در شهر و محلهای اوج ميگيرد و همزمان جمهوری اسلامی در بدترین شرایط ممکن در طی این چهار دهه قرار دارد. دركردستان اما دربطن این تلاطم و جو پر شورحاکم بر جامعه شاهد موارد متعددی از قتل و کشتار زنان هستیم كه اوج توحش مردسالاری و زنستيزی را به نمايش ميگذارد. خبرگزاریها از قتلهایی مینویسند که مردانی با خونسردی نه تنها جان فقط یک زن که جان تعدادی دیگر و همراهان وی را هم گرفتهاند. چه اتفاقی افتاده است که در كردستان جامعهای که زنان در سالهای نهچندان دور و حتی امروزه در صف اول مبارزه علیه بیحقوقی و تبعیض و نابرابری فعالیت و تلاش کردهاند و از بیشترین آزادیها برخوردار بودهاند، زنان سلاخی ميشوند، با ماشين زیرگرفته ميشوند، طلاق باعث قتل ميشود، عصبانيت مردان باعث قتل ميشود، تلخی زندگی و كمبودهای بیامان معیشتی باعث قتل ميشود، بيرون رفتن از خانه بدون اجازه مردان باعث قتل ميشود و اختلافات ساده خانوادگی هم باعث قتل ميشود. درافغانستان در خيابان و مسیر جاده ها زنان بدلیل بههمراه نداشتن مرد در حین سفر به دار آویخته ميشوند، درمدارس به آتش كشيده ميشوند در روستاها بايد به تصرف اعضای جانی طالبان دربيايند تا اهالی روستا جان سالم بهدر ببرند! وضعيت و امنیت اجتماعی زنان در اين دنيای بغايت سياه و نابرابر هر روز سياهتر و نگران كنندهتر ميشود!
در افغانستان گروه ضدبشری طالبان با پشتیبانی آمریکا، چین و ایران و دیگر دول مرتجع منطقه درصدد تسخیر دوباره افغانستان هستند. آنها حق حیات را تنها بر کسانی روا میدارند که تسلیم بربریت و قوانین ضد انسانی آنها باشند. طالب ها خوب میدانند از چه کسانی باید بترسند و چه کسانی صف مخالفین آنها را رادیکالتر خواهند کرد. اولین قربانیان این بازگشت مرگبار یک کمدین و یک زن فعال حقوق زنان و کودکان است! انتخاب این دو قربانی مطلقا تصادفی نیست همانطور که قتل زنان در کردستان تصادفی و سهوی و از سر نااگاهی نیست. درهرگوشه این دنیای نابرابر قربانیان فرهنگ و سنت و قوانین ارتجاعی زنانی هستند که جز خواست حق حیات، جایی بر کسی تنگ نکرده اند. در سنندج در هرات و کابل و در سردشت و مریوان این زنان همسرنوشت بوده اند، قربانیان خشونت، مذهب و زن ستیزی.
قطعا در همه جای دنيا هستند مردانی كه با به قتل رساندن زنان قصد تثبیت ”مردانگی و شهامت“ کاذب خود را دارند. اگرچه بسیاری از این مردان در مقابل هر قدرتی ولو مامور دون پايه امنيتی و پلیسی هر حقارت و توهینی را در سکوت میپذیرند ومطیع زورمداران و قدرت حکومتی هستند، اما درلحظه به قتل رساندن زنان با گردن برافراشته در پناه قوانین ضد زن دشمنی خود را با زن و زندگی به نمایش میگذارند. درایران این جنایات بیتردید ریشه در وجود منحوس حکومت اسلامی و اسلام بعنوان یک ایدیولوژی بشدت ضد زن دارد و اولین قدم علیه این چرخه خشونت و پایان دادن به زن ستیزی و قتل و سرکوب زنان سرنگونی این حکومت است، اما برای مبارزه با این وضعیت همین امروز هم باید و میتوان کاری کرد.
همیشه گفته ایم و تکرار میکنیم قتل و مشخصا قتل ناموسی پدیدهایی مختص به یک جامعه خاص نيست اما بندرت میتوان دید که قوانین جاری دروقوع قتل های ناموسی بی اما و اگر حامی قاتلین باشند. به احتمال زیاد قاتلین زنان در کردستان سنخیت چندانی به لحاظ هویتی با باند طالبان ندارند و خود را با آنان تعریف نمیکنند اما بی هیچ تردیدی نقطه اشتراک هردو زن ستیزی عمیق آنها در سایه باورهای بغایت ارتجاعی مذهبی است. بهانه برای قتل زنان درافغانستان رفتن به مدرسه و کسب آگاهی، سفر بدون همراهی مرد یا فعالیتهای اجتماعی و عدم رعایت حجاب و عصیان علیه جنایات طالبان است. در کردستان بهانه اقدام به تقاضای طلاق، ازدواج مجدد یا سوظن بی اخلاقی است!
مشخصه یک سیستم سراپا تبعیض و مبتنی بر نابرابری جنسیتی، موقعیت فرودست زنان بعنوان شهروندان درجه چندم است که زنان را بعنوان موجوداتی بی اختیار، بیحقوق و فاقد تشخیص میشناسد. در این ساختار پدر و شوهر و برادر قیم و وصی زن هستند، ابتدایی ترین حقوق انسانی و اجتماعی نیمی از جامعه نه دراختیار خودش كه در اختیارخانواده وعلی الخصوص مردان است. از رومینای اشرفی ۱۳ ساله تا منیره قادری چهل ساله اهل مریوان و زن عاصی بلخی که تنها سفر میکرد و آواز میخواند بر اساس این احساس مالکیت و نگاه بغایت ارتجاعی و ضد زن، از حق حیات محروم شدند. پتک ناموس و شرف در دست مردان روزانه و بطور مداوم جان زنان را تهدید میكند. امروز درایران در سايه جمهوری اسلامی زنان را ميكشند، در افغانستان در سایه طالبان میکشند دراقلیم کردستان در سایه حکومتی که با کارت باطل ملیت وقومیت بازی میکند. جامعه کردستان كه در سالهای نه چندان دورآزادی جامعه را معیار آزادی زن ميدانست امروز با سكوتی مرگبار شاهد خاموش كشتن زنان توسط مردان است. امروز يا عمق فاجعه هنوز درك نشده يا ما تبديل به مردمانی مسخ شده و بيتفاوت تبدیل شدهايم. بر سر ما چه آمده؟ بر سرانسانهایی كه میبایست اعتراض و خشم فروخوردهی خود را علیه حکومت سرکوبگر اسلامی و بر سر حاكمان جانی و دزد وجنایتکارش فرود آورند چه آمده كه درگرفتن جان انسانها با اين جانيان مسابقه گذاشته است؟ ميزان اعدامهای رژيم در طی اين چند روز برابر است با ميزان قتل های ناموسی صورت گرفته در كردستان! اين میزان از قتل و كشتارو سرکوب زنان تا امروز در کردستان بیسابقه بوده. واكنش جامعه و فعالين اجتماعی به اين جنايات بدون تردید باید از حد ابراز تاسف یا بهت ناشی از این جنایات فراتربرود.
تا جامعه در سکوت شاهد خاموش این فجایع باشد این دور باطل با هر بهانه ایی ادامه خواهد داشت. درطی ۳ سال گذشته قتل زنان درکردستان به پدیده ایی تقریبا روزمره و بخشا عادی تبدیل شده اما بهت و تعجب آنجاست که هیچ موردی از این جنایات حتی شنیع ترین آنها انگیزه خروش جامعه واعتراض فعالین حی و حاضرعلیه این بربریت نشده است! یا باید ریشه این جنایات را خشکاند یا هر روز شاهد فاجعه ایی تازه بود و در سوگ مرگ انسانی دیگر بدون فریاد خشم به سوگ نشست. بیتفاوتی و سکوت در برابر قتل زنان و گرفتن جان کودکان بدنیا نیامده آنان دودش به چشم تک تک آحاد جامعه خواهد رفت.
جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی زنان درکردستان برای مبارزه با قتلهای ناموسی نمیتواند منتظر تغییر و تحولات بنیادی و سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. حضور فعال در این عرصه و تعرض جدی به مردسالاری و قوانین متحجر مذهبی ومقابله با قتل های ناموسی را باید از همین امروز آغاز کرد. از سنندج و مریوان از کرمانشاه و سردشت و هر جای دیگری که امکان حضورو تحرک داریم صدایمان را بر علیه ارتجاع اسلامی و قوانین ضد زن مذهبی و سنتهای پوسیده در جامعه بلند کنیم. در کردستان حضور طیف وسیعی از فعالین سرشناس اجتماعی و کارگری باید بتواند مبنای تغییرات جدی و بستن سدی در مقابل زن ستیزی و قتل های ناموسی باشد. بدون بستن این سد تعرضی و بدون حمایت جدی از زنانی که جانشان به هر دلیلی در خطر است جامعه سیر قهقرایی خشونت و باز تولید آن را هر روزه شاهد خواهد بود.
ملکه عزتی