روندهای شاخص و اصلی امروز در بزرگترین کانون آشوب دنیا(خاورمیانه)، لشکرکشیهای سابق کشورهای امپریالیستی و دول غرب و شرق به آنجا نیست. بر خلاف جنگ بین دولتهای تروریستی با شاخه هایی از تروریسم اسلامی غیر دولتی سرمايه داری و پیروزی يا غلبه یکی از آنها بر دیگری، آنچه امروز در خاورميانه منجمله در عراق و ایران میگذرد رویگردانی و بیزاری روزافزون غير قابل انکار مردم از اسلام سیاسی تحمیل شده بر آنهاست و میرود تا ستاره اقبال بخشهای اصلی آنرا به سمت تاريکی و افول سوق دهد. این رويگردانی از اسلام سیاسی خلق الساعه نیست. با یک نبرد عمیق سیاسی و اجتماعی طولانی مدت توأم با تلفات جانی و مالی غیر قابل جبران همراه بود که شرح مبسوط آن در توان این نوشته کوتاه نیست. ولی جا دارد به سرفصل آن پرداخت و نکات کوتاهی را یادآور شد. جرقه اول این رویداد دوازده سال قبل در تونس زده شد که بلافاصله با ایستادگی کم نظیر و قاطع کارگران، زنان و مردم آزاديخواه در خاورمیانه و حمایت بیدریغ آزادیخواهان جهان روبرو شد. متعاقب آن سرنگونی چند حکومت و دولت مرتجع و سرکوبگر از جمله دولت حسنی مبارک را بدنبال داشت که سرانجام با نام ”بهار عربی“ در سراسر جهان شهرت یافت و زبانزد خاص وعام شد. تداوم این تحول جدید با چند سال وقفه مجددا درچند کشور دیگر خاورمیانه منجمله عراق و ایران سر برآورد و مردم محروم این جوامع در ابعاد وسیع و گسترده علیه موجودیت و سلطه حکومتهای جانیان اسلامی واپسگرا که ساخته دولتهایهای مرتجع امپرياليستی هستند بمیدان آمدند. جا دارد همینجا در راستای بررسی اين تغيير و تحول، در میان اظهار نظرهای متعدد مقامات رده بالای رژیمهای ایران و عراق، چند نمونه مشخص را عنوان کنم تا به عمق این تحولات در روندهای اصلی این رویداد منطقهای پی ببريم و آنرا بهتر بشناسیم. در آغاز تحمیل حاکمیت اسلام سياسی بر مردم ايران، خمينی در یک جلسه مخفی و محرمانه خطاب به مقامات درجه اول زمان خود میگوید: ”بترسید از روزی که این مردم بفهمند در باطن و ذات شما چه میگذرد و یک انفجار حاصل بشود. از روزی بترسید که ممکن است یکی از ایام الله خدای نخواسته باز پیدا شود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم، قضیه این است که همه ما را میکشند.“ ر هفتههای اخیرنیز شهرداری تهران با باز کردن یک صفحه اینترنتی از مردم خواسته لیست آرزو هایشان را در این صحفه بنويسند. طی چند روز در صفحه مذکور نظر ۳۷ میلیون نفر ثبت شده با این آرزو که جمهوری اسلامی برود! هفته گذشته ”سپاه نیوز“ هشدار نماینده خامنهای، عبداله حاجی صادقی در مورد بی اعتباری دین و دستورات دینی را اینگونه نقل میکند، در بین ”فرزندان انقلاب“ نه فقط در باره تصمیمات علی خامنهای بلکه در باره حاکمیت شریعت و روحانیت و دین اسلام نیز بی اعتنایی وجود دارد. هفته گذشته نیز مقتدی صدر، یکی از روحانیون مرتجع و پر نفوذ شيعه درعراق به رژيم جمهوری اسلامی ايران هشدار داده در سرنوشت سیاسی این کشور دخالت نکند. طی دو سال اخیر یکی از خواستهای جدی معترضین عراق که بیش از ۶۰۰ نفراز آنان توسط اوباشان رژیم ایران کشته شدند، این بود که اوباشان مسلح طرفدار رژیم ایران باید از عراق خارج شوند.
بر مبنای نکاتی که به آنها اشاره کردم باید بدنبال ریشه یابی این رویگردانی روزافزون مردم از این رژیمهای سرکوبگر رفت و به آن پاسخ داد. چرا اکثریت مردم جامعه ایران و عراق، رسما و علنا از اجرای قوانین پوسیده این رژیمها در ابعاد دهها میلیونی سرباز میزنند و مطلقا از این قوانین پیروی نکرده و روزانه آنها را به چالنج میکشند؟ چرا بسادگی اکثریت واجدین شرایط رای در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و انتخابات پارلمانی دو هفته اخیرعراق شرکت نمیکنند و در ابعاد بسیار بالایی انتخابات و روند آن را به چالش میکشند؟ چرا یکی از شعارهای معترضان لبنانی در خیابانها عدم دخالت رژیم ایران در لبنان بود؟ هیچکدام از این رویدادها در ۴ سال قبل رخ نداده!
پاسخ به این سوالات آنقدر روشن است که هر فرد عادی جامعه با یک هفته زندگی در این کشورها میتواند عملا به عمق این قضایا پی ببرد. در اولین مشاهده میتوان سرکوب، عدم امنیت شهروندان و بیحقوقی اکثریت مردم محروم را دید و تشخیص داد قانون جنگل بر جامعه حکم میراند. هیچ اصول و قواعدی که نشان از برآورد کردن خواست وحقوق اولیه مردم باشد در این کشورها وجود ندارد. آنچه که روشن و واضح است استثمار وحشیانه و سیستماتیک، نبود قانون در حمایت از کودک و زن و جوان و توده کارگر و زحمتکش در این جوامع است. اگر هم قوانینی موجود باشد صرفا بخاطرتامین سود صاحبان پروت و سامان و سودهی بیشترآنها، عامدانه از اجرای آن خودداری میشود. سلاح و زور و ارعاب در عراق و ایران و سایر کشورهای منطقه حرف اول را میزند و هر چه با سیستم سرمایه(سود و سودهی) در تناقض باشد با قهر و زور کنار زده میشود. اتکا حاکمان و فرمانروایان ریز و درشت نیز بر روی همین رکن (زور) متکی و مستقراست. مضاف بر آن، اینرا هم باید دانست که تکیه گاه اصلی این افسار گسیختگی زورمندان و قدرتمداران و وضعیت بهمریخته و نابسامان در خاورمیانه، کشورهای قدرتمند امپریالیستی است که از بدو شکل دهی این حکومتهای آدمکش تا پایان قدرتمداریشان حامی و پشتیبان آنها هستند. طالبان افغانستان، نمونه بارز و روشن این روند است و کسی هم قادر به انکار آن نیست. سناریو به قدرت نشاندن دو رژیم اسلامی ایران و عراق بر گرده مردم هم نشأت گرفته و مبتنی بر همین سیاست به اجرا در آمد که در بالا اشاره کردم. تز اسلام سیاسی جدید و امروزی، همان چیزی بود که آمریکا و دول غرب، برای مهار کارگران کمونیست و انقلابیون منطقه به آن احتیاج داشتند و مردم جهان هم آنرا بخوبی دیدند و مشاهده کردند. از قرار معلوم اتکای آنها به این جانوران آدمکش و استثمارگر و افسار گسیخته و فاسد و… در امور سیاسی بد نبود. ولی زمان نشان داد که در اتخاذ این سیاست نه تنها در این دو کشور، بلکه در افغانستان هم کاملا شکست خوردند و راه بجای نبردند.
منشأ این تغییر و تحول در عراق و ایران از یکسو ناشی از اعمال به غایت وحشیانه و ضد انسانی ۴۳ سال حاکمیت اين جانیان بر مردم است که تا کنون زندگی دهها ميليون انسان شريف کارکن و آزاديخواه در عراق و ايران را به تباهی و خاک سیاه نشانده و جان صد هزار زن و مرد و کودک را نيز به خاک و خون کشیده اند. جغرافیای این دو کشور را به زندان بزرگی برای ناراضیان آن تبدیل کرده اند. هرج و مرج طلبی و بهمریختگی و بینظمی در ایران و عراق همچنان ادامه دارد و تا این رژیمها در حاکمیت باشند جنگ و نبرد علیه آنها نیز همچنان باقی خواهد ماند. پیامد و تأثیرات ناشی از آن نیز کل خاورميانه را به عنوان گرمترين کانون آشوب و هرج و مرج طلبی در سطح دنیا باقی خواهد گذاشت.
مضافا بر اینها، مهمترین و موثرترین عامل پیشرونده در این رابطه، ایستادگی و صلابت واستواری و فداکاری انسانهای بوده و هست که طی چند دهه اخیر توانستند با هزینههای جانی و مالی باور نکردنی از سنگرهای آهنین سرمایهداران و مرتجعین ضد انسانی این دو کشور عبور کنند و ندای آزادیخواهی و حقطلبی و برابریخواهی خود را به گوش همه جهانیان برسانند.
نکته فوق الذکر، درخشانترین و موثرترین فاکتوری است که تا به امروز در صحنه سیاسی ایران و عراق به ثبت رسیده و نبرد بی رحمانه طبقاتی را با قامتی بر افراشته و سربلند به اینجا رسانده است. و هم اکنون نیز بی صبرانه به راه خود ادامه میدهد و به کمتر از سرنگونی رژیم سرمایهداران حاکم در منطقه، و دستیابی به آزادی و برابری و حاکم شدن بر سرنوشت خویش راضی و قانع نیست. در نتیجه، باید با تمام توان به کمک جنبش سرنگونی طلبی و کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب شتافت و روند پیموده شده تا کنونی را تا تحقق تمام و کمال خواستهای آنها به پیش برد.
عبداله دارابی ۲۹ اکتبر ۲۰۲۱