مقالات

آزادی زن در گرو یک آلترناتیو سوسیالیستی است! چرا انقلاب آتی ایران، انقلابی زنانه خواهد بود؟ پروین کابلی

جامعه ایران در سالهای اخیر وارد فاز دیگری از مبارزه با جمهوری اسلامی شده است. از اعتراض روزانه در خیابانها تا اعتصاب مراکز تولیدی و معلمان از خصوصیات بارز این دوره می باشد. اظهارات ضد و نقیض سران رژیم ترس از زلزله ای را که احتمالش را زیاد می دانند، بیشتر نموده است. این هراس خود را در حملات روزانه به زنان بخوبی نشان می دهد.

اعتراض روزمره زنان به حکومت یکی از مختصات جامعه ایران در طول حیات جمهوری اسلامی بوده است و همین واقعیت حضور و سنگینی مسئله زن در جامعه را به روز و زنده نگاهداشته است. جمهوری اسلامی حکومت آپارتاید جنسی است و همین اعمال خشن ترین روابط اجتماعی و قانونی را امکانپذیر می نماید و فرودستی زن درحال افزایش است. سوالی که اینجا مطرح می شود اینست که چگونه در جامعه ای که زنان به قوانین آپارتاید جنسی تن نداده اند و روزانه با آن مقابله می کنند، میشود از اعمال خشونت و افزایش آن سخن گفت. این تناقض چگونه قابل توضیح است؟

این جواب را باید در خود جامعه ایران جستجو نمود. علیرغم ادعاها و تلاشهای رژیم جامعه ایران هرگز اسلامی نشد. اسلام نه تنها به شیوه و منش مردم در زندگی تبدیل نشد بلکه تمایلات ضد اسلامی و ضد مذهبی هر روز گسترش می یابد و زنان یکی از پرچمداران این جنبش ضد اسلامی هستند. برای این ادعا لازم نیست به شمردن تک تک کسانی که از اسلام روی گردانده اند پرداخت بلکه کافیست به چهار نسل از زنان و مردانی که در جمهوری اسلامی متولد شدند، بزرگ شدند، در مدارس تحت کنترل جمهوری اسلامی آموزش دیدند، نگاه کنیم تا ببینم که اسلام در زندگی مردم جایگاهی ندارد. ناظران بی غرض هم شاهد این جنبش ضد اسلام در جامعه ایران و بویژه در میان زنان هستند.

پرچم اسلامیزه کردن جامعه ابتدا با حمله به زنان بلند شد. اما علیرغم همه فشار و سرکوب، زنان سدها را شکستند و بتدریج جلو آمدند. جدالی که به قیمت زندگی های زیادی تمام شد، کشمکشی که تاریخی به قدمت خود جمهوری اسلامی دارد. در واقع میتوان گفت که جنبش نوین زنان از همان روزهای قیام ۵۷ بعنوان آنتی تز جنبش اسلامی متولد شد و در مقابل آن قد عمل نمود. اما علیرغم مقاومت زنان سیاست جدا سازی جنسیتی با سرکوب و تبلیغات شنیع اعمال شد. با اشاعه و زنده کردن عقب مانده ترین سنت های ضد زن و مرد سالار برعلیه زنان؛ تحت عنوان “دفاع از شرف و ناموس خانواده و همسر”، تجاوز به کودکان تحت عنوان “کودک همسری”، چند همسری، تجاوز، اسید پاشی موجی از خشونت و قتل عام را علیه زنان بوجود آورده است که مسبب و عامل اصلی آن رژیمی است که برای بقای خود دست به هر جنایتی میزند.

وقتی با این مشخصه وارد دوره کنونی که دوره تلاطمات اجتماعیست می شویم، نقش جنبش ها و جایگاه طبقاتی آنها برجسته تر میشود. احزاب و جریانات سیاسی در صحنه سیاست با برنامه و عمل خود در مقابل جامعه قرار میگیرند و این سوال برای مردمی که در این تغییرات ذینفع اند و ناچارند برای تغییر نقش بازی کنند مطرح است که کدام حزب و برنامه میتواند منشا تغییراتی اساسی در زندگیشان باشد. برای طبقات مختلف طبعا این سوال استنتجات مختلف دارد. امروز جنبشی برای سرنگونی حکومت وجود دارد اما همزمان با خواست سرنگونی جنبشهای اجتماعی و طبقاتی هرکدام با سیاست و برنامه و خواستهای متمایز خود وارد میدان می شوند. هرچه جلوتر میرویم راست و چپ جامعه در مقیاس وسیع تر بیش از پیش در ترازوی قضاوت قرار میگیرد. مردم ناچارند انتخاب کنند و برای این انتخاب مسائل کلان و ملموسی را مبنا قرار می دهند.

همه بر این امر واقف هستند که زنان یکی از نیروهای اصلی جامعه ایران در تحولات آتی هستند. چهار دهه سرکوب و جنایت برعلیه زنان و متقابلا مبارزه و ایستادن روزافزون زنان برعلیه قوانین آپارتاید جنسی، جنبش حقوق زن را به یکی از نیروهای مهم در این تغییرات بدل نموده است. بهمین جهت مقابله رو در رو با یکی از ضد زن ترین و خشن ترین حکومتهای دنیا یکی از خصوصیات ویژه جنبش آزادی زن در ایران است. سرکوب و غارت، فقر و تنگدستی، آزار سیستماتیک جنسی و روانی و قوانین نابرابر نتوانسته است این جنگی را که زنان از همان روز اول سرکار آمدن رژیم اسلامی آغاز کردند، خاموش کند. این جنبشی بشدت ضد اسلام، ضد قوانین آپارتاید جنسی و رادیکال است و کلیت نظام را نشان گرفته است. بارقه های این پتانسیل را ما می توانیم در کشمکش های خیابانی با مزدوران رژیم، در مبارزات دانشجویی، در خیزشهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و نقش رهبری زنان بروشنی ببینیم. رجوع به شعارهای این دوره نشان میدهد که این جنبشها ضد رژیم اسلامی و ضد نظام سرمایه داری و نابرابری و تبعیض هستند.

جنبش برابری زن و مرد در جامعه ایران جدا از جنبش برای رفاه و آزادی و برابری همگانی نیست. برای همین است که ما می بینم که چگونه این جنبش از پشتیبانی وسیعی در میان مردم برابری طلب و آزادیخواه در ایران برخوردار است. بدون این حمایت زنان هرگز نمی توانستند سنگرهایی را که اکنون بدست آورده اند فتح کنند. هزاران زن که الگوهای متعارف زن ایرانی را دور می زنند و روزانه از خط قرمز رژیم عبور می کنند از یک حمایت عملی و معنوی قوی در جامعه برخورداند. برکسی پوشیده نیست که روابط جنسی خارج از ازدواج سنتی و ازدواج های سفید با تائید جامعه اطراف امکانپذیر است.

یک ویژگی منحصر به فرد در جنبش برابری طلبی در ایران این است که با جنبش ضد حکومتی و ضد نظام سرمایه داری خود را تداعی می کند. این جنبش توهمی به رفرم و آخوند کراواتی ندارد. به ایجاد تغییرات سانتیمتری در میان خیل مصلحین نظام چشم ندوخته است. قرار گرفتن نمایندگان جنبش برابری طلب در صفوف اول قیامهای شهری، مبارزات کارگری و یا دانشجویان، که شعار نه به آپارتاید جنسی را فریاد میزنند و بنرهای “فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم” در دست دارند، نشان میدهد که جنبش برابری طلب بیش از هر دوره ای براین امر آگاه است که مبارزه برای رفع تبعیض را به یک چشم انداز سوسیالیستی و کارگری گره بزند.

جنبشی که از همان ابتدا گفت “حقوق زن نه شرقی است نه غربی جهانی است”، در منطقه و جهان نیز مورد توجه است. همینطور زنان در منطقه خاورمیانه با حکومت های اسلامی و استبدادی و ضد زن روبرویند و همین مبارزات و خواستهای آنها را به هم گره میزند. زنان مبارزه در افغانستان، عراق، لبنان، کردستان و … خود را همسرنوشت و همراه مبارزه زنان ایران می دانند. پیروزی بر جمهوری اسلامی و آزادی زن در ایران، حرکتهای برابری طلبانه در منطقه را تقویت و وضعیت کنونی زنان در صدها کامیونتی مهاجران را زیر و رو خواهد کرد که اکنون توسط ارتجاع اسلامی و نژاد پرستی با تکیه به سنت های عقبمانده تبدیل به قفسی برای آنها شده است. این یک ادعا نیست، سقوط سیاسی و فرهنگی حکومت آپارتاید جنسی و اسلامی تغییراتی اساسی برای میلیونها انسان در جهان بهمراه خواهد داشت.

این خصوصیات وظایف مهمی را در مقابل کمونیست ها و جنبش سوسیالیستی در جامعه ایران قرار می دهد. از نظر ما زنان برابری و رفع تبعیض میخواهند، شاید و حتما همه زنان سوسیالیست نباشند یا نیستند اما رادیکال ترین و انقلابی ترین بخش این جنبش پرچم برابری طلبی سوسیالیستی را در دست دارد. مبارزه برعلیه موقعیت فرودست زنان یک وجه مهم مبارزه ما کمونیست ها بوده است. برنامه عمل کمونیست ها در قبال مسئله زن، پیشروترین پاسخ در دوره کنونی است. همینطور از نظر ما لغو فوری قوانین آپارتاید جنسی، آزادی پوشش، حقوق و آزادی های مدنی و اجتماعی، انتخاب آزادانه بزرگسالان برای زندگی مشترک بدون هیچ شرط قانونی و سنتی، برابری بدون قید و شرط در محلهای کار، برابری در قانون، حمایت قانونی از زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند، خلاصی فرهنگی از تمام سنت ها و موانعی که در مقابل رشد و پویایی زن و جامعه قرار می گیرد، جزو سیاستهای روز و مبارزاتی ما علیه حکومت و بدنبال سرنگونی است. درعین حال، گرایشات راست در این جنبش برای رقیق نمودن خواستها و اهداف جنبش برابری زن و مرد است. جنبشی که تا دیروز در داخل کشور برای تغییرات قانونی چند میلیمتری کش و قوس میرفت و سماع میکرد، امروز که ورشکسته اند تحت تاثیر و فشار جنبش برابری طلب بنا به مصالح روز کمی “رادیکال” شدند اما تلاش میکنند کلیت رژیم را از زیر ضربات جنبش برابری طلب نجات دهد. دوران اینها مثل خود حکومت اسلامی گذشته و بسر رسیده است. دوره کنونی نه دوره توهم رفرم در حکومت اسلامی بلکه دوره تغییرات انقلابی و رادیکال است.

۸ مارس امسال و در شرایط ملتهب کنونی، ضروری است که جنبش آزادی زن با راه حل روشن به صحنه بیاید و همراه جنبش طبقه کارگر و زحمتکشان و ستمدیدگان بر تغییر انقلابی تاکید کند. راه دیگری وجود ندارد، اگرهم باشد تغییری بنیادی در فرودستی زن ایجاد نمی کند. جنبش آزادی زن به یک رهائی سوسیالیستی چشم دوخته است و با قدرت در صحنه است. همین حضور مهم و غیر قابل زنان در هر تحولی، همین قبول فاکتور مهم زن در هر محاسبه سیاسی نیروهای مختلف، به هر تحول در جامعه رنگی زنانه میزند. به این اعتبار میتوان گفت؛ “انقلاب آتی ایران انقلابی زنانه خواهد بود”.

٢٤ فوریه ٢٠٢٢