مقالات

یادداشت ها، سیاوش دانشور

باز هم کارگران ایتالیا
ممانعت کارگران از انتقال سلاح به اوکراین

«کارگران فرودگاه پیزا از بارگیری اسلحه برای اوکراین خودداری کردند. بنا به اطلاعیه مطبوعاتی اتحادیه های پایه *، USB در پیزا، ایتالیا، محموله اسلحه و مهمات برای رژیم کیف را که از طریق فرودگاه غیرنظامی این شهر ترانزیت می کرد، محکوم کرد. کارگران فرودگاه وقتی متوجه شدند که این سلاح ها برخلاف آنچه اعلام شده بود، تجهیزات “بشردوستانه” نیستند، از بارگیری این سلاح ها خودداری کردند.

این اتحادیه اقدام دولتها را یک “تقلب واقعی” نامید که از پوشش “بشر دوستانه” برای دامن زدن به جنگ در اوکراین استفاده می کند. اتحادیه USB به مقامات فرودگاه مراجعه کرده و خواستار توقف فوری این “پروازهای مرگ” شده است. USB همچنین کارگران را تشویق کرد که “به امتناع از بارگیری سلاح‌ها و مواد منفجره‌ای که به جنگ دامن می‌زنند، ادامه دهند و ما فقط با آتش‌بس فوری و گفتگوهای صلح مجدد می‌توانیم آن را متوقف کنیم”.

در نهایت اتحادیه خواستار تظاهرات در روز شنبه ۱۹ مارس در مقابل فرودگاه با این شعار شد: “از توسکانی، پل های صلح هوایی، نه پروازهای جنگی!” در فرانسه و ایتالیا: “نه یک یورو، نه یک سرباز، نه حتی یک سلاح برای جنگ”!

این سیاست کارگری ضد جنگ است و نه سیاست ارسال سلاح و خواست نو فلای زون (بستن آسمان اوکراین) توسط ناتو. کارگران ایتالیا پیشرو جنبش واقعی ضد جنگ اند. درود بر کارگران ایتالیا!

*اصطلاح “اتحادیه های پایه” شامل بسیاری از سازمان ها با ساختارهای بسیار متفاوت می شود. این شامل تمام کارگران اتحادیه‌های معترض می‌شود که خود را آلترناتیو کنفدراسیون‌های اصلی اتحادیه (CGIL، CISL و UIL) معرفی می‌کنند و بخشا شورای کارخانه را تشکیل دادند. این اتحادیه حدود ٢٥٠ هزار عضو دارد.

***
در باره جنبش “ضد جنگ”

“جنبش جهانی ضد جنگ” حرکتی کمابیش شناخته شده است که عموماً با اهداف ضد میلیتاریستی، علیه جنگ طلبی، برای تداوم “صلح” و همزیستی انسانها معنی میشود. جنبش ضد جنگ از دوره جنگ در ویتنام تا امروز به تناوب در قبال بحرانها و جنگهای مشخص ابراز وجود کرده است. جنبش ضد جنگ در بحرانهای بعد از جنگ سرد، اساساً خط حاکم احزاب مرکز و سوسیال دمکرات را منعکس کرده است. آرامش طلبی، حفظ وضع موجود و تلاش برای حل مسائل از طرق دیپلماسی نسخه و خواست این جنبش بوده است.

متاسفانه در بحران و جنگ کنونی، جنبش “ضد جنگ” خواهان گسترش میلیتاریسم، مشوق ناتو برای تامین امنیت آسمان اوکراین، مشوق ارسال سلاح و کمک فنی و حتی انسانی به اوکراین است. بعبارت دیگر، با جنبشی روبرو هستیم که بجای خواست فوری توقف جنگ و یا خواست قدیمی تر خلع سلاح، بر ارسال نیرو و تسلیحات و جنگ طلبی یک سوی ماجرا اصرار دارد. تظاهراتهای دو هفته اخیر علیه جنگ در کشورهای مختلف، اگرنه عموماً، اما اساساً یکجانبه و طرفدار تشدید جنگ در اوکراین است. جنبش “ضد جنگ” کنونی ادامه سیاست آمریکا و ناتو است و به زبان و ادبیات آنها سخن میگوید.

یک نکته باید روشن باشد و آن تفکیک مردم و شهروندان جهان از رهبری حاکم بر جنبش موسوم به ضد جنگ است. اکثر عظیم این مردم مخالف جنگ هستند، صلح طلب و خواهان همزیستی مسالمت آمیزند. نگران گسترش جنگ و دستکم تاثیرات منفی آن به محیط کار و زندگی شان هستند، از قتل عام و کشتار منزجرند و خود را در تقابل با سیاستهای میلیتاریستی و قلدری نظامی دولتها می بینند. “جنبش ضد جنگ” و رهبری آن، اما مستقل از مردم صلح طلب و ضد جنگ، یک پای جنگ و جدال دولتهای سرمایه داری است و بعنوان یک اهرم فشار سیاسی آنها در کنار ارتش رسانه ای عمل می کند.

جایگاه جنبش “ضد جنگ”
علی القاعده جنبش ضد جنگ یک عکس العمل مردم متمدن جهان علیه سیاستهای ضد انسانی و ضد جامعه دولتهای سرمایه داری است. اوج حرکت این جنبش، لااقل بعد از جنگ سرد، مورد مقابله با حمله آمریکا به عراق در سال ٢٠٠٣ بود. در آنزمان در کشورهای مختلف میلیونها نفر به خیابانها آمدند، تنها در رم ایتالیا سه میلیون نفر در مهمترین و بزرگترین تظاهرات ضد جنگ شرکت کردند. در مادرید اسپانیا حدود یک و نیم میلیون نفر در تظاهرات شرکت کردند اما آمریکا تصمیم داشت حمله کند و بدون کمترین توجهی به افکار عمومی جهان با اتکا به دروغ به عراق حمله کرد. جنبش ضد جنگ در ایندوره مخالف توسعه طلبی و میلیتاریسم، برعلیه ادعاهای بوش و بلر و سران دولتهائی بود که متحد و موئتلف آمریکا بودند.

این جنبش در بحران اخیر بسیار تسلیم طلب و دنباله رو دولتها است. درخواست از ناتو برای بستن آسمان اوکراین، خواست ارسال سلاح و کمک سیاسی و نظامی و لجستیکی از “جنبش مقاومت در اوکراین”، با خواست “توقف فوری جنگ” بسیار فرق دارد. امروز بستر اصلی و خط حاکم به جنبش “ضد جنگ” بجز موارد معدودی در کشورهای ایتالیا، ترکیه و آمریکا، که علیه کل جنگ سرمایه داران بمیدان آمدند، هیچ مرز روشنی با نیروهای دست راستی فاشیست، دولتهای درگیر جنگ و سیاست میلیتاریستی ناتو ندارد.

تنها استثنا تظاهراتهای وسیع در شهرهای روسیه است که محتوای جنبش ضد جنگ را بدرستی منعکس میکند، علیه دولت “خودی” جنگ طلب است و خواهان توقف فوری جنگ. اعلام همبستگی مردم روسیه با مردم و کارگران در اوکراین، باید در کنار هیستری ضد روسی بررسی شود که رسانه های غربی و دولتها آگاهانه مشغول آنند. سیاست جنبش ضد جنگ در روسیه در کنار سیاست کارگران در ایتالیا قرار میگیرد که علیه جنگ سرمایه داران و قدرتهای اقتصادی ایستاده اند.

اهرمهای جنبش ضد جنگ
جنبش ضد جنگ بطور کلی و مستقل از سیاستش، اهرم تعیین کننده ای در توقف سیاستهای میلیتاریستی و امپریالیستی نیست. این جنبش متکی است به قوانین و چهارچوبهای جهانی که توسط نویسندگان و حافظان همین قوانین زیرپا گذاشته میشود. این جنبش یک شاخص مهم برای افکار عمومی در هر دوره ای است که اهرمی برای اعتراض موثر ندارد و انسانیتش و اعتراضش را تنها میتواند با حضور در چند تظاهرات علیه جنگ و قتل عام مردم بیدفاع اعلام کند. لذا توقع زیادی از این جنبش نباید داشت. اما نیروی این اعتراض تنها زمانی میتواند موثر واقع شود که جنبش واقعی علیه جنگ طلبی بمیدان بیاید و این تنها با طرح سیاست و اقدام روشنی از جانب طبقه کارگر در این کشورها میسر است.

سیاست تقابل با کل جنگ امپریالیستی و اهداف ارتجاعی دولتهای درگیر، اعتصاب کارگران برای ختم فوری جنگ، برافراشتن پرچم و سیاست انترناسیونالیستی کارگری در مقابل سیاست جنگ طلبانه گلوبالیست های حاکم، تلاش برای ممانعت از اختیار سازماندهی جنگ توسط دولتها، حمایت وسیع از آوارگان و قربانیان جنگ، تقابل با راسیسم و نژادپرستی که در زمان جنگ و توسط رسانه ها میدان فراخی یافته است؛ از خطوط یک حرکت آلترناتیو علیه جنگ و رقابت سرمایه داران است. سیاست حاکم به جنبش “ضد جنگ” کنونی، جنگ طلبانه است و بعبارتی بورژوازی همین سنگر ضعیف دفاعی را نیز فتح کرده است. این پرچم باید در جای موثر و میان نیروی اجتماعی تعیین کننده یعنی طبقه کارگر جهانی برافراشته شود. کارگران در صورت دست زدن به یک عمل واقعی، بسادگی میتوانند اکثریت مردم شریف ضد جنگ را باخود همراه کنند.

١٥ مارچ ٢٠٢٢
جام جهانی آدمکشی

بدستور محمد بن سلمان امروز یکشنبه ٨١ زندانی مخالف اعدام شدند و بنا به اخباری در ملاء عام گردن زده شدند. یادتان باشد این همان تازه “لیبرال” و بروایتی “پرو رفرم” است که قرار بود عربستان را به قرن بیست و یک بیاورد.

اینکه عربستان سعودی و خانواده سلطنتی در آدمکشی و گردن زدن سابقه تاریک و طولانی دارند، شکی نداریم و این کشتار جمعی هم ادامه همین سنت و قانون کثیف و جنایتکارانه حاکم است. موضوع اما فراتر است. مسئله، بویژه با جنگ در اوکراین، آن فضای بین المللی و منطق حاکم بر جهان امروز است که فرصتی بدست داده تا همه دولتها و دیکتاتورها و سرعشیره ها و جنگ سالاران در “جهت درست تاریخ” بایستند، فرصت را غنیمت شمرند و خون بریزند.

گوئی مسابقات جام جهانی آدمکشی است. دولتها، رسانه ها، صنعت دین، مفسران، تحلیگران، کارشناسان نظامی، متخصصین کارائی تسلیحات، پیمانکاران نظامی، سازمانها و دستجات فاشیست و اسلامی از بازیگران این سناریوی سیاه اند. در چنین فضائی است که بن سلمان ٨١ نفر را گردن میزند، اینجاست که جمهوری اسلامی تحت عنوان “انتقام از اسرائیل” به گفته مقامات عراق و کردستان عراق به مناطق مسکونی اربیل موشک میزند، دولتهای اسرائیل و ترکیه و پاکستان، طالبان و داعش و … همینطور.

این منطق و کارکرد فاشیسم است. این اقدامات پرده هائی از یک نمایش جنایتکارانه بسیار بزرگتر است که دولتهای سرمایه داری و نیروهای دست راستی و آدمکش برای کارگران و بشریت تدارک دیده اند. کارگران و مردم آزادیخواه در کشورهای مختلف و در منطقه خاورمیانه باید علیه دولتهای مستبد و اسلامی و میلیتاریست و آدمکش سدی ببندند.

***