مقالات

اول مه وجنگ در اکراین سعید یگانه

یکی ازویژگی های اول مه امسال روزجهانی کارگر،آغاز جنگی ویرانگراز جانب دولت سرمایه داری روسیه به سرکردگی پوتین علیه کشوراکراین است.این جنگ به غیرازکشتارو اوارگی مردم اکراین هم اکنون جهان را با چالش بزرگی مواجه کرده است .جنگ پدیده ای شوم و ویرانگراست و سرمایه داری و دولتهای سرمایه داری جنگ رابرای سهم بیشتری ازسودآوری سرمایه برگرده طبقه کارگردرمقابل رقبای خود اجتناب ناپذیر کرده است .از این نگاه جنگ دراکراین جنگی تماما علیه طبقه کارگرومردم رنجدیده درهر دو کشور روسیه و اکراین وبا هدف خفه کردن هر نوع صدای مخالف و ازادیخواهی علیه تبعیض ونابرابری و فلاکت اقتصادی و سیستمهای حاکم از جانب طبقه کارگرو مردم معترض در واقع نیزمی باشد .
جنگ دراکراین بطورمشخص ،جنگ و رقابت دولتهای سرمایه داری از یک سو روسیه وچین و حامیان انان ،از سوی دیگردولت اکراین با حمایت امپریالیسم امریکا ،ناتو و دول غربی بر سر سود جویی ،اقتداربیشترو توسعه طلبی است که هزینه آن را طبقه کارگرو مردم محروم در هر دو سوی این جنگ و مردم جهان می پردازند. اگراکراین اکنون میدان جنگ واین رقابتها است ،اما هدف آن فراتراز اکراین و بر سرتعین چهارچوبهای جدیدی میان قدرتهای سرمایه داری در بطن جهان چند قطبی کنونی است ، که یک قطب آن چین و روسیه که حاضربه قبول آقایی جهانی دولت امریکا بیش از این نیستند .این جنگ رقابت میلیتاریستی میان دولتهای سرمایه داری را دامن زده واست و به صنعت تسلیحاتی رونق بخشیده است .
نزدیک به دو ماه از آغازجنگ گذشته است وهر چه زمان می گذرد وافکارعمومی جهان ازفضای تبلیغاتی رسانه ها در آغازجنگ فاصله می گیرند بیشتر به اهداف واقعی جنگ پی می برند .اگر در اغازجنگ مدیای غرب ، ناتو و دول غربی توانستند افکارمردم را درجهت اهداف و حقانیت خود تحت تاثیر قرار دهند و انها را در دفاع ازدولت زلنسکی و علیه دولت پوتین بسیج و به خیابانها بیاورند،با ادامه جنگ و تاثیرزیانبارآن بر زندگی مردم و آشکار شدن اهداف ضد انسانی پشت آن،عاقبت این فضا فروکش کرده است وکم کم فضای اعتراضی علیه عاملین هر دو سوی این جنگ ویرانگربالا گرفته است.
واقعیت این است که جنگ در اکراین اگرهم پایان یابد که باید امیدوار بود تا بیشتراز این مردم کشته و آواره نشوند، اما این جنگ ازنگاه جهان چند قطبی ، آغاز کشمکشهای جدید و آرایش قدرتهای بزرگ امپریالیستی و سرمایه داری بر سرتقسیمات و نقشه آینده جهان ،توافق و کنارآمدن با همدیگر یا گسترش آن به مناطق دیگراست .
جنگ در سوریه و لیبی صحنه همین رقابتها در سالهای گذشته تا کنون بوده است و اکنون با حمله تجاوزکارانه روسیه به کشور اکراین ،جنگ و رقابت به قیمت ویرانی و کشته و تلفات انسانی به مرکز کشورهای اروپایی و مناطق حساس مورد مناقشه میان بلوک غرب به رهبری امریکا و ناتو و از طرف دیگرروسیه و چین تبدیل شده است .
افول هژمونی امریکا بر جهان پیرامون، بعد از پایان جنگ سرد و تلاشهای ناموفق این کمپ با آغازجنگ خلیج و تحمیل جنگ دربالکان در اوایل دهه نود وبعدا حمله به عراق و افغانستان ، و جنگهای نیابتی در سوریه ،لیبی و اکنون وقوع این جنگ در اکراین و رقابت امریکا و ناتو علیه روسیه برای جبران عقب نشینی و ناکامیها ی امریکا به عنوان تنها قدرت وژاندارم جهان در بطن جهان چند قطبی کنونی است .آلمان و فرانسه اگرچه جانب سیاستهای غرب و به اکراین حمایت مالی و نظامی می کنند، اما در عین حال نقش میانجیگری برای پایان جنگ در این کشمکش اتخاذ کرده اند.این کشورها نیز نگران از ادامه جنگ و انفجارآن در بیرون از مرزهای اکراین ، خود را بیشتر ملیتاریزه و میلیاردها ایورو ازجیب مردم به بهانه دفاع از دمکراسی به آن اختصاص داده اند.
ازنگاه جهان چند قطبی که امریکا حاضربه قبول آن نیست و هر کدام از قطبهای دیگرسرمایه داری از جمله روسیه و چین سهم خود را می طلبند .چین به عنوان یک قدرت اقتصادی با سرمایه کلانی که با استثمار وحشیانه نیروی ارزان کار کارگر در این کشور، به دست آورده اند، برای تصاحب و گسترش نقوذ اقتصادی خود و استثمارطبقه کارگردر سایر کشورها ، به جنگ قدرتهای اقتصادی دیگردر راس آن امریکا رفته و به یک قطب اقتصادی جهانی و مزاحم امریکا و غرب تبدیل شده است .
هدف امریکا و دخالت در جنگ کنونی در اکراین ،کمکهای مالی و صدورتسلیحات به اکراین و کشورهای عضو ناتو در همسایه اکراین، تضعیف دولت و ملیتاریسم روسیه و انزوای اقتصادی وسیاسی آن و نهایتا متحد کردن اروپا و اعضای ناتو و تضعیف چین به عنوان یک رقیب اقتصادی است ..امریکا به قصد تقویت جبهه غرب و ارایش جدید در مقابل روسیه و دفاع از مرزهای ناتو، ازآفغانستان عقب نشینی ومردم را دردست وحوش طالبان رها کرد وبیشتر نیروهای خود راازعراق عقب کشاند و برجنگ کنونی و تقویت نیروهای ناتو در کشورهای بلوک شرق سابق متمرکز کرده است . امریکا موفق شد به ملیتاریسم و رقابت تسلیحاتی دامن بزند وصنعت تسلیحاتی را رونق ببخشد .
جهان بعد ازجنگ جهانی دوم ، پایان جنگ سرد و جهان گلوبال، رشد تکنیک و صنعت و درآمیختگی صنعت و سرمایه و نیازکشورهای سرمایه داری و سرمایه به همدیگرو استفاده از نیروی کار ارزان در خارج مرزهای کشورهای اروپا بخصوص در چین و کشورهای آسیایی برای سود آوری و استثمار بیشترطبقه کارگر،تمایل به اینکه کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی به جای جنگ و کشمکش، گرایش به همزیستی و توافق بر سر،تقسیم قدرت و حیطه نفوذ و قبول جهان چند قطبی گرایش پیدا بکنند یکی از احتمالات درآینده این بحران است ،هر چند که برای رسیدن به این درجه از تناسب و همزیستی نیازبه بر پایی این جنگها تا رسیدن به حصول نهایی وجود دارد. جنگ اکراین از این نگاه به این اهداف خدمت می کند و روسیه با آغازاین جنگ سهم خود را می طلبد.علاوه بر این جنگ ،غیرازاوارگی و کشتاروفقر و گرسنگی ، ناسیونالیسم و فاشیسم و راستگرایی زیر جلد کثیف آن سربرآورده اند و این گرایشات هم به سهم خود مخاطرات جدی برای همزییستی بشریت بوجود آورده اند .
این جنگ ، جنگ طبقه کارگرو مردم محروم علیه نظام سرمایه داری و دولتهای سرمایه داری نیست .این جنگ در واقع ،جنگ سرمایه دارن و دولتهای سرمایه داری علیه طبقه کارگرو مردم محروم در سراسرجهان است و منفعتی در ادامه آن ندارند .مادام که طبقه کارگر قدرتمند و جنبش سوسیالیستی ضد سرمایه داری و احزاب کمونیست کارگری درتقابل با دولتهای بورژوازی قد علم نکنند ،همواره دولتهای سرمایه داری سرنوشت این تحولات و بشریت را تعین می کنند . در روزاول ماه مه روزجهانی طبقه کارگر، کارگران و همه محرومان جهان که ازظلم و زورو رنج و و جنگ ومشقت نظام سرمایه داری به ستوه آمده اند ،علیه این نظم استثمارگرو ظالمانه به میدان می آیند وخواهان توقف جنگ و پایان دادن به کشتار وآوارگی مردم می باشند. این تنها بااعتراض و عمل انقلابی که تا کنون کارگران وسوسیالیستها در یونان ،پیزا در ایتالیا و کارگران راه آهن روسیه سفید درجلوگیری از رسیدن تسلیحات به نظامیان روسیه دراعتراض به جنگ از خود نشان داده اند وعلاوه بر این جنبش واقعی علیه عاملین هر دوسوی جنگ از جانب طبقه کارگرو مردم ازادیخواه در سراسر جهان ممکن و عملی است.
در ایران طبقه کارگروزحمتکشان زیرفشارفقرو فلاکت و اختناق دولت سرمایه داری اسلامی در شرایط بسیاردشواری به سر می برند، که در نتیجه آن طبقه کارگرو اکثریت مردم محروم از معلم و بازنشسته و اقشارتحت ستم را به رویارویی مدام با دولت سرکوبگراسلامی برای پایان دادن به این زندگی فلاکتباربه میدان آورده است.اول مه روزجهانی طبقه کارگر، مناسبتی است برای نشان دادن اتحاد و همبستگی و قدرت طبقه کارگرو همه محرومان برای طرح خواستها و مطالبات و پایان دادن به این نظم ظالمانه است .طبقه کارگردر ایران به عنوان بخشی از طبقه کارگرجهانی در ادامه جنگ سودی ندارد واز عواقب زیانبارآن در امان نیست و باید علیه جنگ و توقف آن همراه با هم طبقه های خود در سراسرجهان به میدان بیاید ودست به اعتراض بزند.