مقالات

نسیم تغییر و انقلاب

در سی و پنجمین روز خروش انقلابی برای سرنگونی، جامعه امیدوار ایران مانند کوه آتشفشان زبانه می کشد. اعتراضات در اشکال متنوعی ترکیب میشوند. تظاهرات، سنگربندی، حمله به دفاتر امام جمعه ها و مراکز صنعت دین، خلع سلاح مزدوران حکومتی، شناسائی جاسوس و گوشمالی سرکوبگر، تبلیغات و جنگ روانی، هک کردن سایت ها و مراکز حکومتی، آتش زدن بنرهای سران رژیم مانند خمینی و خامنه ای و سلیمانی، پاکسازی شهر از نمادهای حکومت اسلامی، شعارنویسی گسترده و نصب باندرول و کارهای گرافیتی و هنری، موزیک و سرود، ابتکارات فردی و جمعی، کنترل محلات، جنگهای شبانه با مزدوران، اجتماعات گسترده در دانشگاه ها و مدارس، اعتصابات کارگری، اعتصاب و تحصن معلمان صحئه های کشمکش جاری اند. نیروی سرکوب و امنیتی ها نیز بیوقفه کار میکنند، از بازداشت های گسترده و تهدیدهای مرتب تا قتل زیر شکنجه و قتل عامدانه زندانیان در اوین و شلیک به مردم معترض. نیروی سرکوب با تمام توحش اما خسته و بی روحیه است و هر روز با خفت از دست معترضان فرار میکنند. زبان درازی ها و تهدیدهایشان جواب میگیرد. یگان ویژه کارش بجائی رسیده که وارد مدارس ابتدائی برای سرکوب دانش آموزان شود، حکومت کودک کش!
خروش انقلابی شهریور و مهر، دنیائی از امید و اتحاد و ابتکار ببار آورده است که مجموعا تصویر واضح تری از سیمای جنبش انقلابی جاری بدست میدهد. رسانه ها بنا به جهت سیاسی شان هر نام تقلیلگرایانه ای روی تحول انقلابی در ایران بگذارند، در واقعیت سیاسی با یک جنبش توده ای رادیکال، ضد تبعیض، ضد اسلام، ضد حکومت مذهبی، ضد ستمگر و ضد استبداد، جنبشی برخاسته از نسل جدید، مدرن و آشنا به تکنولوژی، پیشرو و آوانگارد، برابری طلب و انساندوست روبرو هستند. این تصویر بزرگ تر است که تدریجا جهان با آن مواجه میشود، تصویری که حجاب سیاه اختناق بطور عادی مانع دیدن آن بوده است. این واقعیت ریشه دار آن جامعه است که در شرایط انقلابی کنونی امکان بروز وسیع یافته است.
خیرش انقلابی در ایران با سمپاتی بیسابقه و گسترده ای در افکار عمومی جهان روبرو شده است. کمتر مراسم هنری و ورزشی و مهم هست که از زنان در ایران و روند انقلابی با سمپاتی یاد نشود. در قلب خاورمیانه، در کشوری تحت سلطه اسلام سیاسی و یک منشاء مهم تروریسم، زنان و نسل جدیدی که طبق “شرع انور” هیچ حساب می شدند، محور سیاست و شگفتی قرن بیست و یکم شدند، پایشان را روی گلوی آخوند و دستگاه دین گذاشتند و دارند دکان اسلام را تخته می کنند. همه میدانند ابعاد مسئله منطقه ای و جهانی است. همه ناگهان با ایران جدیدی روبرو شدند که زن در آن محور سیاست است و از دانش آموز دبستانی تا نسل های مسن بر تغییر فوری اصرار دارند.
برای اولین بار در مقیاسی وسیع زنان با حجاب سوزان بمثابه لیدرهای خیزش انقلابی بمیدان آمدند تا با سفاک ترین حکومت ضد زن و ضد جامعه تعیین تکلیف کنند. این تنها تغییری در ایران نیست، این بزرگترین انفجار سیاسی قرن بیست و یکم است که هنوز تنور اصلی اش در ایران داغ شده است. سرنگونی جمهوری اسلامی یعنی اعلام سوت پایان همه حکومتهای اسلامی در منطقه و تغییر معادلات در سطح کلان و استراتژیک. ضد تبعیض بودن و برابری طلبی این انقلاب آن عنصری است که ادامه دستاوردهای سوسیالیستی پرولتاریای اروپا است و خود را با طبقه کارگر و اکثریت عظیم مردم جهان پیوند میدهد. در قبال تحول انقلابی در ایران حتما دولتها منافع ارتجاعی خودشان را دنبال می کنند اما افکار عمومی مردم آزادیخواه بشدت با روند انقلابی در ایران احساس نزدیکی فرهنگی میکند.
صحنه های اینروزها
زندگی دیگر مثل قبل نیست، تغییرات قابل مشاهده است. مهم نیست هنور آنها سرکارند و ما هنوز دست مان بجائی بند نیست، مهم اینست که توازن قوای جدید و نانوشته ای برقرار شده است. ظاهرا روزها عمدتا حکومتی ها مستقرند و رژه میروند و میگیرند و می برند، اما شبها باید هفت سوراخ قایم شوند و هر شب تلفات برجا میگذارند. ظاهرا پلیس و حکومت هنوز وجود دارد و مستقر است، اما زنان عامدانه بدون حجاب در خیابان و اتوبوس و قطار و محل کار و خرید ظاهر میشوند. دستجمعی بدون حجاب راه میروند و مشت بر آسمان می کوبند. دارند جامعه را به زندگی بدون حجاب عادت میدهند. ظاهراً رژیم حکومت نظامی اش را به داخل مدارس کودکان هم کشانده است ولی هر روز ضربه میخورد و ماشین اش در آتش میسوزد. در محلات هر شب بارها عقب رانده میشود و تلفات میدهد. دختران و پسران در خیابان همدیگر را بغل می کنند، موزیک میزنند، سرود میخوانند، شعار مینویسند، راه های فرار و امنیت را آموزش میدهند، کوکتل و نارنجک و نانچیکو و سنگ نقل هر مجلس است، همه جا فضای انقلاب است. آخوندها فهمیدند که در اینروزها ظاهر شدن با لباس آخوندی خطر جانی دارد، لذا نایاب شده اند، اگر بندرت آخوندی با لباس منحوسش ظاهر شود یا مثل اردبیل کتک میخورد و یا مثل اصفهان عمامه اش را پرت می کنند. جوانان رقص و موزیک اجرا می کنند، شعار مینویسند، به پایگاه های بسیج و سپاه حمله می کنند، محلات را بدست میگیرند و به فکر تقسیم نان و همبستگی اند. یک باور عمیق به تغییر و ممکن بودن تغییر در ایران موج میزند.
معنی اینها اینست که در این سی و پنج روز قدرتی جدید و غیر قابل حذف بمیدان آمده است که میرود قدم بقدم هر خلاء قدرت حکومتی را با اعمال قدرت مستقیم توده ای پر کند. منطق حرکت این جنبش ضرورتا گسترس کمی به کیفی نیست، بدوا یک اراده و یک تصمیم قاطع برای عبور رادیکال از وضع موجود است. برآمدها و سنگربندیهای امروز مقدمه امواج شکوهمند و سهمگین میلیونی فردا، اعتصابات گسترده و قدرت بلامنازع خیابان خواهد بود.
سردبیر.
٢٠ اکتبر ٢٠٢٢