آغاز سال ٢٠٢٢ تنها با گسترش اُمیکرون و محدودیتهای عذاب دهنده همراه نبود، خبر خوش خیزش توده ای کارگران و مردم زحمتکش قزاقستان برعلیه گرانی بنزین و درهم پیچیدن تومار حکومت سلطان نظربایف و قاسم توکایف بود. پائین کشیدن مجسمه های نظربایف یادآور پائین کشیدن مجسمه های محمد رضا پهلوی در انقلاب ایران و یادآوری به خامنه ای است که چنین روزهائی در انتظار است.
گرانی بنزین و نان و مایحتاج مردم در قزاقستان، با شورش توده ای علیه حکومت پاسخ گرفته است. با گسترش اعتراضات به شهرهای مختلف دولت کنترلش را بر اماکنی مهم از جمله فرودگاه از دست داد. منابع دولت روسیه در روزهای قبل گفتند یک خواست مردم “متوقف کردن واکسیناسیون” است. ممکن است افرادی همه جا این نظر را داشته باشند و دارند، اما انتساب کل این حرکت به چنین گرایشی، آنهم با توجه به خواستهای رفاهی و اقتصادی طرح شده، بیشتر به پرووکاسیون خبری شبیه است. گسترش اعتراضات و شلیک و سرکوب نیروی پلیس جوابگوی قدرت در خیابان نبود و به استعفای نخست وزیر و سقوط کابینه انجامید. اما هنوز حکومت سرجایش است و معاون وزیر مستعفی قرار است دولت تشکیل دهد. اینکه مردم ستمدیده کجا می ایستند و تا کجا جلو میروند هنوز ناروشن است. آنچه روشن است اینست که بانی و مسبب این اوضاع نظام کنونی است.
رسانه های غربی، توده ایست ها و طیف پرو پوتین، در مورد تحلیل رویداد قزاقستان، بنظر هنوز از کمای پایان دوره جنگ سرد بیرون نیامدند و یا ترجیح میدهند با معیارهای آندوره و سالهای متحول بعد آن به ارزیابی از سقوط دولت قزاقستان بروند. دمکراتهای ضد روس تلاش می کنند اعتراض و خیزش مردم را به توتالیتر بودن نظربایف و شرکا نسبت دهند و تصویری از جدال دمکراسی با توتالیتریسم ترسیم کنند. عمده اینها زمانی قبله آمالشان اردوگاه شوروی و سوسیالیسم بورژوائی بود و در تحولات دهه نود و سقوط شوروی، سرباز بازار آزاد و پرچمدار دمکراسی تاچر و ریگان شدند. آنها در آنزمان در صف اول آنتی کمونیسم، مبارزه با “توتالیتریانیسم” و در دفاع از بازار آزاد و دمکراسی بودند.
باید هر خبرنگار شرافتمند از مفسر بپرسد که واقعا نسبت دادن دولت و حکومت نظربایف به شوروی که همین هفته ها برای سی مین سال سقوطش کلی جشن راه افتاد، چه ربطی دارد؟ قزاقستان از سال ۱۹۹۱ مثلا “استقلال” یافته و بازار آزاد پیروزیش را در این بلوک از خود روسیه و کرملین تا کشورهای پیرامونی و حیاط خلوتی که زمانی بلوک شرق نامیده میشد کوبیده است. قزاقستان یک کشور پهناور با منابع عظیم نفتی و معدنی ثروتمند است اما مردم در فقر و بدبختی دست و پا میزنند. نظربایف پینوشه دیگر شماست، همان کسی که در سال ۲۰۱۱ کارگران اعتصابی نفت را به گلوله بست و چهارده کارگر را کشت و دهها نفر را زخمی و زندانی و شکنجه کرد. این همان دولت است که نرخ بنزین و ارزاق را مثل بازار جهانی دمکرات بالا برده و مردم علیه اش دست به شورش زده اند. در پس معاینه تازه دکتر دمکراتهای مفسر برای یافتن مرض توتالیتریسم، دفاع از سرمایه داری و اصل عمل نظربایف و قاسم توکایف یعنی گرانی بنزین خوابیده است. آنها نمیخواهند قبول کنند و اعتراف کنند که سرمایه داری جهان را به گند کشیده است. هنوز در فاز “پایان تاریخ” اند. فوکویاما حرفش را پس گرفت و ژورنالیسم غربی در بحران اقتصادی ٢٠٠٧-٢٠٠٨ از “سقوط دیوار برلین بازار آزاد” سخن گفت، اما تازه دمکراتهای جهان سومی و اصلاح طلب هنوز دست بردار نیستند!
در سمت مقابل طیفی از هواداران بلوک شرق سابق و استالینیست ها و برژنفیست ها و اخیرا طرفدار زوگانف و پوتین قرار دارند. طیفی که از محور مقاومتی تا توده ای و چپ آنتی اَمپ را دربرمیگیرد. اینها براین نظرند که این شورش کار آمریکاست. نوعی انقلاب مخملی است. برای این طیف ابدا اعتراض مردم به سیاست نظربایف و توکایف مطرح نیست، همان الگو و چهارچوب دفاع از بلوک شرق سابق مبنا است. چون حزب برادر و خواهرشان زوگانف مدافع و متحد پوتین است، آنها هم از پوتین و سیاست روسیه و کشورهای هم پیمان منطقه در مقابل آمریکا دفاع می کنند. اتفاقا نظربایف- توکایف در قزاقستان همان نقش پوتین –مدودف در روسیه را بازی کردند و مثل بقیه بورژوازی در هر جای جهان، کارگر در این کشورها را به فقر شدیدتر و سرکوبی خشن تر محکوم کردند.
سلطان نظربایف کسی مثل خامنه ای و خاندان پهلوی است. او و اعضای فامیلش و لایه نازکی از حکومتی ها قزاقستان را به نام خود سند زدند و از نفت و منابع و همه چیز در انحصار آنها و به جیب گشاد و حسابهای بانکی آنها در دمکراسی غربی میرود. مردم این وضع را نمیخواهند، از فقر و سرکوب و فساد به تنگ آمدند، به گرانی بنزین در مملکتی که تولید کننده مهم نفت است اعتراض دارند، از شکنجه و ترور در زندانها خسته شدند. طرفداران غرب که آگاه بر انحصار خانوادگی و مافیائی در روسیه و قزاقستادن و کشورهای دیگر هستند، آنها را “الیگارش” خطاب می کنند تا نگویند طبقه جدید سرمایه دار و دیکتاتوری سرمایه متکی به دستمزد ارزان کارگر محصول دمکراسی. این مردم بپاخاسته بالاخره “پدر ملت” را بزیر کشیدند تا بلکه روی پای خودشان بایستند. تا دیگر رعیت و برده نباشند و سلطان و شاه نخواهند.
خیزش مردم ستمدیده قراقستان برای نان و علیه دیکتاتوری حاکم است. دولت قزاقستان مثل خامنه ای و پرو روس ها این تحرک را به “دشمنان خارجی” نسبت داد و قاسم توکایف، از سازمان پیمان امنیت جمعی (سی اس تی او) برای سرکوب معترضین درخواست کمک کرد. این سازمان برای اعزام نیرو و برگرداندن “ثبات و آرامش” به قزاقستان پاسخ مثبت داده است. تا امروز اخبار از کشته شدن دهها نفر و تعداد بیشتری زخمی و صدها بازداشتی سخن میگوید.
مردم حق دارند علیه گرانی و فقر، علیه سیاستهای دولتهای سرمایه داری، علیه حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری سرمایه اعتراض کنند. همه جا از جمله در ایران راه همین است. خامنه ای ها باید بترسند. مرگ بر حکومت فقر و فلاکت!
٦ ژانویه ٢٠٢٢